menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

موش

شعر طنز قصه موشها

اون قدیما یادش بخیر موشا چه کوچیک بودن

قلقلی وخوش منظره با دم باریک بودند

وقتی اونارو می دیدیم از ما فرار می کردن

گربه ها هم این موشارو راحت شکار می کردن

وقتی می دیدیم که اونا تو تله موش اسیرند

راحت نبود تا بینیم اونا دارن می میرن

قصه نام وجری با موش کوچیکا معنا داشت

هیکل اون موشا به زور سه سانت ونیم پهنا داشت

اما نمی دونم چی شد موش کوچیکا غیب شدن

موشای دیگه اومدن جاشونو صا حب شدن

این موشا خارجی بودن با کشتی ها اومدن

تیشه به ریشه ی موشای کوچیک ما زدن

هیکلاشون گنده وبا هیبت گربه ترسون

از اولش خط ونشون می کشیدن برامون

روز بروز اونا شدن گنده تر وگنده تر

بطوری که به این موشا می شد بگی موش خر

یواش یواش تو همه ی خیابونا پر شدن

گربه ها گاو شدن ،موشا همه ماتادور شدن

موشا شدن گربه وگربه ها شدن همه موش

کارتون تام وجری شد از خاطرا فراموش

شهرداری ها از پس این موشا نیومدن بر

موجودی سم اونا همه کشید به آخر

انگاری این موشا همه خوب درس شیمی خوندن

ضد سما رو ساختن وشهرداری رو پیچوندن

از ناچاری کار ما شد مسالمت با موشا

باید که فکر کنیم اونا هستن جزو خرگوشا

عادت ما شده دیگه هرروزه موش ببینیم

هر نوع غذایی که داریم جلو اونا بچینیم

عجب زمونه ای شده راس راسی این زمونه

همش ی ترسیم که موشا نفوذ کنن به خونه

جمعیت اونا میره تصاعدی به بالا

هیکلشون داره میشه اندازه ی شغا لا

همینطوری که پیش میره میشن صاحب تهرون

ما آدمارو می کنن از شهر تهرون بیرون

بیاین تا که دیر نشده کار بکنیم اساسی

تشکیل بدیم یه لشگر مردمی وحماسی

با کمک جادو وجنبل،همه سم فروشا

بی خیال شهرداری شیم،بریم به جنگ موشا

اسماعیل تقوایی

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر