شیرین مقال!
گر آدمی به دنیا دارای مال باشد
البته می تواند شیرین مقال باشد
آن را که وضع مالی چون بنده نیست عالی
با صورت هلالی قدش چو دال باشد
دیدیم بس ملامت بردیم بس ندامت
از اغنیا کرامت امری محال باشد
دست طلب چه داری در نزد مالداری
کاو را شکم چو غاری پرقیل و قال باشد
گر مرد بی بضاعت خو کرد با قناعت
بر سکوی مناعت او را مدال باشد
گر پشت پا به دنیا زد با هوای عقبا
دوشیزه خوانم او را گر پیر زال باشد
نو کیسه نونهالست روییده در مبالست
این نیز یک مثالست گر امتثال باشد
لیک این نهال بی درد هر میوه ای که آورد
یا هست کرم خورده یا اینکه کال باشد
در راه کسب عنوان بیرون ز حد امکان
گویند بعض مردان نقصان کمال باشد
ای آن که با چموشی کردی گرانفروشی
خون جای آب نوشی گویی حلال باشد
از خود مباش راضی تنها مرو به قاضی
مانند عهد ماضی کی عصر حال باشد؟
امروزه روز مردم سازند با تورم
گویند با تبسم(!) ثروت وبال باشد
شیرند مردمان شیر با یک شکم غذا سیر
گویند کی به تزویر حق با شغال باشد؟
آنکو ز راه باطل ثروت نمود حاصل
مانند شمر قاتل تنگش مجال باشد
«شاطر» که راه پوید بسیار گفت و گوید
دست از سخن نشوید گیرم که لال باشد
شاعر : عباس خوش عمل کاشانی (شاطرحسین)
