وقتی که میرسم خونه عیالم
زنگ نزده میاد به استقبالم
خسته نباشی میگه با خوشرویی
فوری می پرسه چند وچون حالم
می گیره کت با هرچی تو دستمه
میگه بیا پاهاتو من بمالم
تا من بپوشم لباسای خونه
دست بسینه همش میاد دنبالم
هی میاره میوه شرینی شربت
مواظبه یه موقع من ننالم
پوس می کنه میوه برام باشادی
گوش می کنه تموم قیل وقالم
دائم میگه خدایا ممنونتم
دادی به من شوهر با کمالم
با من نیگا می کنه کل فوتبال
ازین بابت نمی زنه تو حالم
تا می کنه حس که شدم گرسنه
جور می کنه با سفره مون وصالم
هر وقت بخوام میندازه جای خوابم
فرق نداره توی اتاق یا هالم
برام لالائی میگه تا بخوابم
خیره میمونه مات این جمالم
صبح میشه و روز ازنو روزی از نو
چشم به در میمونه باز عیالم
یک دیدگاه
زن ذلیل:
واقع طنز بود، جوک بود یا رویا !