menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

مجید صالحی

شعر طنز : رفته بودم بنده جشنِ سینما، بود خالی واقعاً جای شما!

خیلی دور، خیلی نزدیک!

رفته بودم بنده جشنِ سینما
بود خالی واقعاً جای شما!

سالنش خیلی بزرگ و شیک بود
صندلی هایش به هم نزدیک بود!

کلِّ سالن جای رقصِ نور داشت
میهمان هایی ز راه دور داشت

بود بیرون گرم و داخل سرد بود
عمده ی بازیگرانش مرد بود!

بنده دیدم چهره های سرشناس
شیک پوش و خوش بیان و با کلاس

بر تنِ خود عمدتاً کت داشتند
در سخن گفتن تسلط داشتند

« حامدِ بهداد » از من دور بود
پشتِ من «جمشید هاشم پور» بود

البته بینِ زنانِ خوش لباس!
من ندیدم چهره های سرشناس!

جشن با پخش سرود آغاز شد
هم زمان درب خروجی باز شد

خانمی آمد کنار من نشست
زیپّ کیفش را گشود و بعد بست!

با متانت من به او کردم سلام
اندکی گشتیم با هم همکلام

داشت یک شالِ حریرِ گُلبِهی
گفتمش: « آمد پرستو صالحی؟

هر چه گشتم بنده «ایزدیار» نیست
پس چرا در جشنشان «افشار» نیست؟

نیست این جا « لاله ی اسکندری؟»
آمده آیا زنِ بازیگری؟»

رفت آن بانو سریع از پیش من
بنده کردم دست خود را در دهن!

خیلی از اقدام او حیران شدم
« جفت بد حالان و خوشحالان شدم»

روزِ بعدی عکس ها شد منتشر
بنده هم بودم حسابی منتظر

تا ببینم در میانِ بانوان
بوده آیا فردی از بازیگران؟

ناگهان دیدم «پرستو صالحی» ست
آن زنی که رنگ شالش گُلبِهی ست!

بعد فهمیدم که کلِّ بانوان
بوده اند از بهترین بازیگران

البته با تیپّ و شکل دیگری
ژست دارد عالم بازیگری!
شاعر : امیر حسین خوش حال
کانال تلگرام : @tanzekhoshhal

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر