«دود نامه»
راحتالحلقوم سُرباندود، دود
شامه را مطلوبتر از عود، دود
نوشدارویی که درمان میکند
دردِ بیدرمانمان را زود، دود
دود بود آن کیمیای روحبخش
وانکه جان بخشید ما را بود، دود
تار و پود آدم از آب و گِل است
جان ما را چیست تار و پود؟ دود
میدود خون، داخل رگهایمان
تا که میبلعیم همچون هود، دود
آنچه محدودست در ایران، هواست
وانچه بیحدّست و نامحدود، دود
خودکفا گشتیم در تولید آن
مفتخر هستیم زین مولود: دود
بس که از ایّام کاریمان بکاست
هم به تعطیلاتمان افزود، دود
حال داده ملّت بیحال را
کرده تهران را چو هالیوود، دود
بوق ماشینهای برقی: بیب-بیب
بوق ماشینهای دودی: دود-دود
تا نیالاییم خود را با هوا
بیهوا ما را به خود آلود، دود
ما ز بالاییم و پایین میرویم
میرود امّا سوی معبود، دود
تا نبندد آه، راه سینه را
کرد راه سینه را مسدود، دود
دودمان خلق را بر باد داد
دودمانش باد پس نابود، دود!
شاعر : محمد حسن صادقی