سیگار
دست منصور و مه لقا سیگار
کنج لب های پوریا سیگار
در ته کیف نسترن، فندک
لای انگشت بردیا، سیگار
سر به یک آشنا زدم، پرسید
مصطفی جان! کراک یا سیگار؟!!
بچه اش هم به جای پستانک
روی لب داشت گوییا سیگار
آن طرف کار یک سری قاچاق
این طرف هم که کار ما سیگار
پشت سیگار، جا به جا چایی
پشت آن نیز، جا به جا سیگار
بیخ حمام یا در آسانسور
در جکوزی و در سونا سیگار
محسن از روی دایو یک استخر
می پرد توی آب با سیگار
یک نفر در مَبال می دودید
گفتم آخر در این هوا سیگار
در سر سفره، بین هر لقمه
یا مرتب پس از غذا سیگار
نصف شب چند پک به قلیان و
کله ی صبح ابتدا سیگار
شاعری گفته زندگی یعنی
یک غزل٘ قهوه با دوتا سیگار
از مزخرف ترین تعارف ها:
“نازنینم، گلم بیا سیگار”
کِنسی مفت کش، کمین کرده
تا بگیرد از آشنا سیگار
گربه ی تانیا گرفتار است
می کشد مثل تانیا سیگار
پسر نوح با بدان بنشست
نم نمک رفت تا فرا سیگار
دود کافی که در هوا داریم
به همه می رسد، چرا سیگار
شاعر : مصطفی مشایخی