حذف شد
در پی یک وام، کفشم پاره شد، پا حذف شد
همچنین اعصابم از پایین و بالا حذف شد
بس هوا با هر نفس، سم در تنم پمپاژ کرد
طبق اسناد پزشکی، نصف شش ها حذف شد
با خوراکی های مصنوعی، مِری از دست رفت
بعد از آن هم معده ام با کیسه صفرا حذف شد
آب آشامیدنی از بس که پر املاح بود
کلیه ام با سی چهل من سنگ خارا حذف شد
مخچه ام هنگید و کم کم راه منگیدن گرفت
این اواخر خرده هوشی بود اما حذف شد
عینکم ته استکانی تر شده اما چه سود
شعرهایم وقت چاپ از شصت و یک جا حذف شد
چانه ام را بوکسوری خر زور در یک صف شکست
گوش من در بچگی با دست بابا حذف شد
یک هیولا نیمه شب در کوچه خفتم را گرفت
خفت من با پنجه های آن هیولا حذف شد
قلبم از بس روز و شب با استرس درگیر بود
چند دفعه اصطلاحاً قاط زد تا حذف شد
بطن و دهلیزم عمل می خواست اما اشتباه
قسمتی از روده ام درحال اغما حذف شد
خودرو ام هم پای درمان رفت حتی قالی و
مبل و جارو برقی و تخت و متکا حذف شد
هیچ وقت از زندگی چیزی نفهمیدم؛ چه بد
دلخوشی سانسور شد، دل هم مجزا حذف شد
شاعر : مصطفی مشایخی