menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

زیر میزی پزشک و دکتر

شعر طنز : در مطبّت آمدم رنجور و بیمار ای طبیب

(به مناسبت روز پزشک!)
در مطبّت آمدم رنجور و بیمار ای طبیب
دارویی تجویز کن بهر منِ زار ای طبیب
شب همه شب مانده‌ام از غصّه بیدار ای طبیب
قوّۀ بینایی‌ام افتاده از کار ای طبیب
روز روشن گشته بهر من شب تار ای طبیب
*
عینکم گم گشت چون افتاد از روی دماغ
حالیا از جُستنش یکدم نمی یابم فراغ
بعد از این دیگر از او هرگز نمی گیرم سراغ
چون نمی‌بینم چراغ آخر چه بینم با چراغ
بحث عینک منتفی شد! دست بردار ای طبیب
*
روزنامه خواندن من گشته ضایع از اساس
وقتِ خواندن می‌کنم دائم به چشمم التماس
«حرف» ها قاطی، «رقم» ها جملگی با هم مُماس
ناتوانم در شمارِ صفرهای اختلاس
زحمتی گر نیست جای من تو بشمار ای طبیب
*
در نگاهم گاه قاطی می‌شود تریاق و زهر
سخت درهم می‌شود مرزِ میانِ لطف و قهر
گرچه کس نادیدنی چون من نمی بیند به دهر
عاجزم از دیدن اجناس ارزان توی شهر
مرغ ارزان را نمی بینم به بازار ای طبیب
*
گوئیا دیگر نمانده در دو چشم بنده نور
چونکه کارایی نمی‌بینم در ارباب امور
مثل ایشان پیش پای خویش می‌بینم به زور
گر علاجم نیست کاری کن شوم یکباره کور
کان مرا بهتر بُوَد زین رنج، صدبار ای طبیب…
شاعر : سعید سلیمان پور ارومی

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر