menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

شعر طنز : حیف رؤیایم چو سیبِ کال بود!

خانم رؤیا کابوسی!
یکنفر مانند من خوشحال بود
در امور تنبلی فعال بود!

خواب تا عصر و ددر تا نیمه‌شب
عمر من عمری بر این منوال بود

بعدِ یک هفته شدیم از هم جدا
چون عیالم عشق «استقلال» بود!

دربیِ قبلی تساوی گشت و بعد
بین ما شش! ساعتی جنجال بود

سمت من بشقاب و قاشق پرت کرد
ضرب‌دستش عینهو «نادال» بود

باورش سخت است اما پرت کرد
هر چه را در داخل یخچال بود

زنگ میزد هی به خطِّ خواهرش
گوشی او روز و شب اشغال بود

یا حواسش بود توی فیسبوک
یا سرش در داخل کانال بود

او چو رستم! بود و من هم رخش او
مادرش هم این وسط چون «زال» بود!

بود شب‌ها مادرش کابوس من
بر لبم از این جهت تبخال بود

زنگِ در خورد و پریدم من ز خواب
حیف رؤیایم چو سیبِ کال بود!
شاعر : امیرحسین خوش حال
وبلاگ : Koyli.mihanblog.com

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر