سری چهل و هفتم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی :
_مادر سنگ دل، بهشت را زیر پایش له کرد.
_اسکیمویی که به جهنم رفته بود، از گرما آب شد.
_همیشه همراه ولگرد است، کیف سفری.
_در آتش عشق جوانان، طلا آب می کرد طلا ساز سود جو.
_سر عاشقانش را به دلش می کوبید، سنگ دل.
_پا سوز این و آن شد، به بخش سوختگی بردمش.
_فقط فاجعه به بار می آورد، باغبان ناشی.
_همه را به باد انتقاد گرفت، معده ی خالی ام.
_بی چشم داشت کار می کند، دوربین چشمی.
_به وقت محلی، بی محلی می کرد خروس وقت نشناس.
کاریکلماتورهای ۱۳۹۵ :
سری پانزدهم
کاریکلماتورهای ۱۳۹۶ :
ادامه دارد …