menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

رابطه طنز با عرفان و روانشناسی مثبت گرا در گفتگو با دکتر مهدی فاموری

گفتگوی رضا زارعی، شاعر طنزپرداز و فعال حوزه هنری فارس با دکتر مهدی فاموری (عضو هیئت علمی رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد یاسوج و‌ صاحب ۲ مجموعه شعر : اینک میان دو هیچ، توفان شن، دو عنوان تصحیح نسخه و مقالات متعدد در زمینه ادبیات عرفانی) با موضوع «رابطه طنز با عرفان و روانشناسی مثبت گرا»؛

با سلام و احترام خدمت جناب دکتر فاموری عزیز، بنظر شما پرداختن به طنز بعنوان گونه ای ادبی با توجه به اینکه نگاه طنز به وقایع منفی و نقد آنهاست با روانشناسی مثبت گرا و عرفان در تضاد نیست؟
عرفان با عیب بینی، عیب جویی و منفی بینی مخالف است و میگوید:
_عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش( نظامی)
یا ؛
_کمال سرّ محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند! (حافظ)
یا
_ کرا زشتخوئی بود در سرشت
نبیند ز طاووس جز پای زشت
( سعدی)

و روانشناسی هم به واقعیتهای مثبت، به توانایی ها ، سپاس بخاطر هستها و نعمتها و تلاش با اتکاء به خودباوری برای نداشته ها، پرهیز از سرزنش بیجا و بیش از حد و … نگاه و ترغیب می کند.
ضمنا در محتوای آثار طنز چندان از پیشنهاد و ایده خبری نیست.
پیشنهاد و ایده ای که شرط نقد و از ملزومات آن است.
نظر شما در این باره چیست؟

دکتر فاموری : گمان نکنم آن دو پیش فرض درست و دقیق باشند. یعنی اگر منظور از این سخن: “عرفان با عیب بینی و منفی بافی مخالف است” این باشد که عرفان اهل سازش است, قطعا اینگونه نیست. از وجهی بله عرفان چون می کوشد نظر به حقایق امور کند و بنیانش بر سلوک فردی است با عیب گیری سطحی و پرداختن به دیگران به قیمت غفلت از خویش مخالف است اما در عین حال بنیان عرفان بر “عدم سازش با وضع موجود” است. پس اتفاقا از لحاظ دارا بودن وجه ستیزه گر, رویکردی مشابه طنازی دارد.
گمان نکنم بنیان روانشناسی هم بر ندیدن ضعفها و عیوب باشد. این گونه کلی گویی ها چندان موجه نیست. مثبت نگری حتما به معنی ندیدن عیوب نیست بل ای بسا به آن معنی باشد که چگونه می شود حتی از ظرفیت عیبها و نقصها بهره برد.

درباره پرسش بعدی “خالی بودن آثار طنز از پیشنهاد و ایده”:
در این زمینه اگر عیبی است به طنزپردازان راجع است و بدیهی است که نه به طنز و کیفیت فی ذاته آن. متاسفانه بسیاری از طنزپردازان معاصر ما دارای ذهنی غیرتحلیلی و عامی اند. مشکل از اینجاست و باید با مطالعه و تفکر در تقویت این ذهن کوشید.
اگر طنزپرداز ذهنی قوی داشته باشد در ضمن همان وصف کاریکاتوری یا مضحکه سازی خویش, بی آنکه در دام گنده گویی بیافتد، ولو به شکل سلبی، راه را بر پرورش قوه نقد باز می کند. البته شعر و بالطبع طنز محل ظهور لخت ایده نیست. این انتظار به جایی نیست. بلکه ایده در اینجا به شکل تجسمی حاضر و ظاهر می شود. یعنی هنرمند نه با ایده های فلسفی که با تجسم و تصور سر و کار دارد. این هم البته منوط به تفکر است و نمونه های خوبی از آن در آثار برخی طنزپردازان معاصر دیده می شود.

رضا زارعی: البته پاسخ شما آموزنده و درخور تأمل بود اما ذهنیت من متوجه چیز دیگری بود و آن اینکه علیرغم وجود مشابهت هایی بین طنز و عرفان، طنز یعنی واقعیتهای منفی را برجسته کردن و اوضاع را بدتر از آنچه هست دیدن!
اما عرفان راه را بر دیدن زشتی ها یا برجسته کردن آنها می بندد و بر ستار العیوب بودن تأکید می کند ، بگذریم از اینکه بعضا به درونگرایی مطلق توجه دارد .
در ثانی عرفان ، زیبایی ها و داشته ها را هم می بیند اما در طنز از این مقوله خبری نیست و این خود منجر به ترویج نوعی بداندیشی و ناسپاسی می شود که با روانشناسی مثبت گرا در تقابل است..
آیا طنز فاخر یعنی صرفا نقد در لفافه عیوب بدون توجه به مثبتها و داشته ها و دستاوردها یا اینکه اینها با هم قابل جمع اند؟

دکتر فاموری: حقیقتش این است که منظر ما متفاوت است. به نظرم طنز هرگز به معنی بزرگ کردن عیوب نیست. در توصیف شاید اما در بنیاد نگاه نه. اگر هم عیبی را بزرگ می کند برای عبور از اوست و این خود یعنی کارکردی “مثبت”.
عرفان راه را بر دیدن عیبها نمی بندد بلکه می گوید بواطن امور بد نیستند و اگر عیبی است از ماست نه از هستی. ندیدن مطلق عیوب به جبرگرایی می رسد و عرفا اغلب مخالف جبرگرایی اند.
طنز حتما زیبایی ها را هم می بیند. اصلا بنیان طنز بر زیبایی بینی است. چون زیبایی را می بیند زشتی را مسخره می کند و اگر غیر این باشد طنز بی بنیاد و آنارشیستی خواهد بود. بنیاد طنز بر خنداندن آگاهانه است و هم خنده زیباست و هم آگاهی. مشکل‌در ذهنیت بعضی از طنزپردازان است.

رضا زارعی: پس می فرمایید مشکل از بنیان و‌ بنیاد ماهوی طنز نیست بلکه بعضا در ارائه و پرداختها به آن مشکل وجود دارد.
در مورد این آنارشیسم بیشتر توضیح دهید و اینکه آیا شما آثار فاخری را می شناسید و ارائه می کنید که به هر دو جنبه توجه داشته اند؟

دکتر فاموری: در مورد آنارشسیم منظور من این است که طنزنویسی که از زیبایی تصوری ندارد اصلا طنزپرداز نیست چون در این صورت با چه معیار و مقیاسی دارد زشتی را به سخره می گیرد؟ این در ذات طنز است. اغلب طنزپردازان عامی اساسا تصور می کنند طنز یعنی تمسخر بی بنیاد حال آنکه خود عمل نقد یعنی کوشش برای رفتن به سمت موعود و خود این کنش فی نفسه زیباست.
آثار و نمونه های خوب فراوانند. از عبید تا بیابانکی …

رضا زارعی: سوال آخر اینکه ؛ در یک دیدگاه گفته می شود : شدت انتقادات اجتماعی خود را در قالب طنز نشان می دهد، یعنی طنز از شدت جدیت حرف حساب ، بدل به طنز شده است، گفته می شود در صورت عدم تأثیر و کارکرد طنز در زمینه اصلاحگری به سبب ضعف قابلیت قابل، افراد به طنز تلخ، سیاه نمایی،
‌هجو و ساختار شکنی روی می آورند، و این ضعف اثرپذیری، جوازی برای آن است. آیا این دیدگاه درست است؟

دکتر فاموری: به نظرم بله تا حدی درست است. یعنی عدم پذیرش اصلاح از سویی نهایتا به تخریبگری و از جمله تخریب زبان و شعر و طنز در سوی دیگر ماجرا می انجامد. اما اینکه این “جوازِ” آن تواند بود تردید دارم چون کار هنر با جواز پیش نمی رود بل با “ضرورت” پیش می رود و ضرورت را هنرمند واقعی نه از جامعه که از هستی (که جامعه نیز بخشی از آن است) می گیرد.

رضا زارعی: سپاسگزارم جناب استاد. استفاده کردم و انشاء الله در فرصتهای دیگر هم از وجود ارزشمند شما بهره خواهیم برد.

دکتر فاموری: اختیار دارید، بنده معلم کوچکی هستم و لاغیر و همکاری با شما باعث مسرت است.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر