menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

در نوزدهمین نشست طنز خندیشه دندان طنزپردازان ترک خورد!

نوزدهمین جلسه ی هفتگی انجمن طنز، شنبه ۹ بهمن ۹۵ با شور و شعف خاصی برگزار شد که شنیدن متن و حواشی آن خالی از لطف نیست. هر چند شنیدن کی بود مانند دیدن و خوردن بستنی در یک روز سرد زمستانی همراه با بارش باران .

به گزارش شیرین طنز، به نقل از دفتر طنز فارس، زنگ جلسه ی خندیشه طبق معمول ساعت ۱۶ به صدا در آمد و مهمان عزیز این هفته جناب آقای “سناءالدین فرهنگ” سردبیر ماهنامه “بعد پنجم” بودند.

در این نشست هفتگی که اتفاقاً خالی از حاشیه های بامزه و شیرین نبود جناب فرهنگ ابتدا به جایگاه طنز در نشریات و مجلات کشور اشاره کرد و از مصائب و مشکلات نشریه داری پرده برداشت. ایشان با بیان اینکه طنز ضرورت و جایگاه ویژه ای در اصلاح جامعه دارد به اهمیت کار در فضای رسانه ی مکتوب اشاره کرد و گفت: شبکه های اجتماعی با وجود گسترده بودنش جای مناسبی برای توزیع و نشر آثارهنرمندان نیست و آثار طنز پردازان باید به شکل مکتوب در نشریات، مجلات و کتاب به چاپ برسند تا ماندگار شوند.

“فرهنگ” در ادامه تاریخچه ای از شروع به کار نشریه ی بُعد پنجم را هم برای حاضرین بازگو کرد که اولین نشریه مستقل طنز استان است که از سال ۹۰ شروع به کار کرده و در حال حاضر به صورت ماهنامه به حیات خودش ادامه میدهد و از این ماه بر پیشخوان روزنامه فروشیهای شیراز نیز خودنمایی می کند.

در ادامه نیز طنز پردازان شیرازی به قرائت آثار خود پرداختند تا کام مهمان ویژه را شیرین کنند.

قبل از همه ابوالقاسم صلح جو با خواندن چند کاریکلماتور سر شوخی را با مهمانان باز کرد:
– به خودم که میپیچم دیگر باز نمی شوم.
-روی حرفم ایستادم، کمر حرفم رگ به رگ شد.
-آدم با بخاری میشد وقتی جوش می آورد.
-آنقدر شوت بود که از پشت هجده قدم هم گل می شد.

بعد از ایشان اعضاء انجمن مهمان لطیفه های دایی ناصر (ناصر زارعی) شدند:

-دکتری که عملت کرد دکتر متخصصی بود؟
:نمیدونم اگه زنگ زد ازش میپرسم.
-مگه قراره زنگ. بزنه؟
:آره گوشییش رو توی شکمم جاگذاشته!!!!

-چراقبل از اینکه به بچه ات شیر بدی آب میخوری؟
:میخوام ببینم شیر پاستوریزه بهش میسازه یا نه !!!

-تو کی ازدواج میکنی؟
:انشاالله بعد از محرم و صفر
-ولی محرم و صفر که خیلی وقته تموم شده
:محرم و صفر دو تا داداش بزرگتر از خودم هستند!

از حاشیه های خوشمزه ی جلسه اینکه جناب آقای فیجانی طبق قولی که قبلاً داده بودند همگی را در یک روز سردِ زمستانی به بستنی دعوت کردند تا کام مهمان عزیز را از آنچه هست شیرین تر کنند و خطر افزایش دیابت و تزریق سرنگ انسولین به شدت “سناء الدین فرهنگ” را تهدید کند.
خندیشه ای ها که مشغول خوردن بستنی بودند ناگهان با پذیرایی چایی مواجه شدند تا پارادوکس را نه تنها در شعر بلکه عیناً هم ببینند.

بعد از بستنی جواد فرج پور شعر زیر را خواند :

در سالن حوزه دست و پایم یخ زد
چایی به میان حلق و نایم یخ زد
یک منقل آتشین بیاور دکتر!
اشعار و تم ِترانه هایم یخ زد

و در آخر دکتر قیصری پیشنهاد داد کافی شاپ های شهرمان از این پس به منوی خود گزینه ای با عنوان “چایی بستنی” اضافه کنند.
از بیست نفری که در آنجا حضور داشتند حدوداً ۱۵ نفر دندانشان ترک برداشت و ۵ نفرشان دچار تعجب معده شدند.
حسن ختام جلسه چند عکس یادگاری با مهمان بود تا آیندگان بدانند ما در گذشته چه آدمهای فعال و فرهنگ ساز و مهمان نوازی بوده ایم.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر