menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

مهرداد صدقی

داستان طنز : موردِ عجیبِ میرزا روبات/قسمت پنجم

مهرداد صدقی :

مورد عجیب میرزا روبات
قسمت پنجم
میرزا روبات و همسرش رباب¬الروبات تمام مواردی که ننه فرنگیس گفته بود را مو به مو انجام دادند اما یکدفعه رباب از حال رفت و برنامه¬هایش دیگر بالا نیامد. میرزا که دست و پای خود را گم کرده بود، بلافاصله او را برد پیش ننه فرنگیس.
ننه فرنگیس که در خانه¬اش تنها نشسته بود و داشت برای یکی از مشتریانش با میلِ بافتنیِ نانو از رشته¬های دی¬ان¬آ شال گردن می¬بافت، گفت: چی شده میرزا؟ کارهایی که گفته بودم را انجام دادی؟
میرزا با ناراحتی صدایش را روی اسپیکر گذاشت و گفت: بله، ولی از همان لحظه رباب هَنگ کرد و حالا دارد از بین می¬رود.
ننه فرنگیس فازمترش را روی مچِ رباب گذاشت تا نبض او را بگیرد. بعد هم از میرزا پرسید: قبل از اینکه آن دوا درمان را به خوردِ او بدهی و نتیجه را برایش بلوتوث کنی، آنتی ویروسش را غیر فعال کرده بودی؟
میرزا گفت: ننه جان چرا زودتر نگفتی؟
ننه فرنگیس گفت: اولا پیری است و فراموشی، دوما فکر کردم خودت می¬دانی…. اشکال ندارد. بیا به این آدرس برو و مشکلت را حل کن
میرزا با خوشحالی به آدرس نگاه کرد و گفت: اینجا کجاست ننه؟
ننه فرنگیس گفت: این آدرس محل برگزاری جشنواره رباتیک است. برو برای خودت یک همسر دیگر پیدا کن. خوبیش این است که اینها همه ورزشکارند.
میرزا گفت: ننه در این شرایط حساس کنونی می¬خواهی بروم سراغ یکی دیگر؟ آخر چطور می¬توانم او را فراموش کنم؟
ننه فرنگیس گفت: پس شیفت دیلیت را برای کِی ساخته¬اند ننه جان؟
میرزا گفت: ننه من از تو شکایت می¬کنم. به خاطر چیزی که تو گفته بودی، رباب دارد ریسِت فاکتوری می¬شود و از بین می¬رود
ننه فرنگیس گفت: در این قضیه چون تقصیر از خودت بوده، جزو گارانتی مشتری¬های من¬ محسوب نمی¬شود.
میرزا مانده بود چکار کند که یکدفعه یادش آمد قلیله¬خاتون، همسر حاج نصرت هم از بیکاری دارد در خانه به طور مجازی دوره طب صنعتی می¬گذرانَد. با ناراحتی دست رباب را گرفت و با او از خانه ننه فرنگیس به خانه حاج نصرت رفتند.
***
قلیله خاتون پرسید: چه اتفاقی برایش افتاده؟
میرزا که نمی¬خواست جریانِ ننه فرنگیس را پیش بکشد، حالتِ پیش-فرض خود را روی دروغگوی خودکار گذاشت و گفت: داشتم با او راجع به جشنواره رباتیک حرف می¬زدم اما یکدفعه خودبخود ریسِت فاکتوری شد و دیگر بالا نیامد.
قلیله خاتون بعد گفت: الان برایش نبات داغ درست می¬کنم و الکترودهایش را به آن وصل می¬کنم تا به حال بیاید. احتمالا وقتی با رباب حرف می¬زدی، چیزی به خوردِ او نداده¬ای؟
میرزا گفت: من دیدم کمی ضعف کرده به او یک قاشقِ چای خوری باتری آلکالین دادم. همین. اسنادش هم در هیستوری او موجود است
قلیله خاتون گفت: در هیستوری او که چیزی دیده نمی¬شود
میرزا با شرمندگی پاسخ داد: بله، گفتم یکوقت با یادآوری گذشته حالش بد نشود، در راه همه را شیفت دیلیت کردم. پس شیفت دیلیت را برای کِی ساخته¬اند؟
قلیله خاتون گفت: حالا همسرت چرا ضعف کرده بود؟
میرزا برنامه دروغگوی خودکار را به دروغگوی دستی صادق¬نما تغییر داد و با صدایی گرفته گفت: بگذار راستش را بگویم. امروز می¬گفت کمرش درد می¬کند، من هم داشتم او را آچار کشی می¬کردم اما یکدفعه حالش اینطوری شد.
قلیله خاتون با تعجب گفت: میرزا یکبار دیگر می¬گویم، چیز دیگری به خوردِ او نداده¬ای؟
میرزا که دید جز خودِ حاج نصرت کسی نمی¬تواند به قلیله خاتون دروغ بگوید، گفت: راستش چیزهایی که ننه فرنگیس گفته بود را انجام دادم و نتیجه را برای او بلوتوث کردم.
قلیله خاتون گفت: پیش ننه فرنگیس برای چه رفته بودی؟
میرزا در حالی که بغض کرده بود و از چشمهایش روغن سرازیر شده بود، گفت: برای اینکه رباب بچه می¬خواست و من هم به سفارش حاج نصرت رفتم پیش ننه فرنگیس تا از او مشورت بگیرم
قلیله خاتون گفت: اگر توصیه¬های ننه فرنگیس عمل می¬کرد تا الان خودِ حاج نصرت صاحب بچه شده بود.
میرزا گفت: حالا می¬گویی چکار کنم؟
قلیله خاتون گفت: من دوباره برنامه¬های رباب را نصب می¬کنم اما ممکن است عوارض جانبی داشته باشد. مثلا ممکن است کلا برنامه¬هایش عوض شود و دیگر حتی تو را نشناسد.
میرزا از ناراحتی محکم دو دستی بر سرِ خود کوبید اما چون یادش نبود که دستانش آهنی است، جرقه زد و تمام پیچ و مهره-های گردنش جابجا شدند.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر