مقدمه:
پس از ترجمه تعدادی از آثار طنز از زبان انگلیسی به فارسی و چاپ آن در نشریات “گل آقا”، به پیشنهاد موسسه “گل آقا”، قرار شد که داستانهای “آرت بوخوالد”، طنزپرداز شهیر آمریکایی و برنده جایزه ادبی پولیتزر را نیز به فارسی ترجمه کنم. این کار از چند جهت برای من دشوار بود. اولاً زبان انگلیسیام چندان قوی نبود، در ثانی مثل الان اینترنتی هم نبود که اگر جایی از کار گیر کردم بتوانم به مدد مترجم گوگل کار را به مقصد برسانم.
تازه از این بدتر، آثار “آرت بوخوالد”، مانند خیلی از دیگر طنزپردازان امروزی غرب، شدیدا با طنز کلامی درهم تنیده بود. طنزهای فوقالعاده زیبایی که تنها اشکالشان این بود که پس از ترجمه شدن، بخش اعظمی از زیبایی خودشان را از دست میدادند. این را میگویند مصداق بارز قوزبالاقوز. پدرت درآید و یک اثر را به یک زبان بیگانه که تسلط زیادی هم به آن نداری، بخوانی و بفهمی، تازه وقتی فهمیدیش، متوجه شوی که آن اثر به درد ترجمه نمیخورد. اما به هر حال کاری بود که به انجام رسید. کار زیر نخستین اثر ترجمه شده از “آرت بوخوالد” است که از من در نشریات “گل آقا” به چاپ رسید (در نشریه هفتهنامه گل آقا – ۲۹ مهر ۱۳۷۲ – سال ۴- شماره ۲۹ (شماره مخصوص سالگرد)).
جنگ برای صلح
شما هر شب در برنامه های تلویزیون کسانی را میبینید که در حال شلیک به طرف یکدیگر هستند. در اغلب موارد، صحنه پر از تانکهای در حال حمله به دهکدهها و یا نمایشگر پرتاب گازهای اشکاور به داخل اردوگاههاست. حال فرقی نمیکند تصویری که مشاهده میکنید مربوط به یکی از خیابانهای بیروت است یا یکی از خیابانهای بلفاست. تو گویی تمام دنیا به یک منطقه جنگی تبدیل شده است و در این وسط هیچ کس نیست بپرسد که آخر این همه اسلحه را چه کشورهایی به دست اینها میرسانند؟
مسأله شگفتاور این نیست که چطور این همه جنگافزار که به کمک آنها میتوان یک جنگجهانی را شروع کرد به این سادگی به دست افراد میرسد. تعجب در اینجاست که بسیاری از اشخاصی که این سلاحها را میفروشند، استفادهکنندگان واقعی محصولاتشان را نمیشناسند؛ و برای شان فرقی نمیکند که با آنها، کی چه کسی را میکشد.
چندی پیش یکی از دلالان معروف اسلحه در این رابطه به من گفت: من عاشق کارم هستم، چون آدم همیشه با اتفاقات شگفتانگیزی مواجه می شود.
از او پرسیدم: مثلاً چه نوع اتفاقات شگفتانگیزی؟
گفت: مثلاً به این روزنامه نگاهی بینداز. اسرائیلی ها دارند به چین کمک میکنند تا یک نوع موشک کاملاً مدرن بسازد. چین هم قرار است این موشکها را به عربستان بفروشد. در نتیجه احتمال زیادی وجود دارد که عربستان از این جنگافزار علیه خود اسرائیلیها استفاده کند.
با تعجب پرسیدم: خود اسرائیلیها هم از این امر مطلعاند؟
با خنده پاسخ داد: بله. و این دقیقاً همان چیزی است که امر تجارت اسلحه را به صورت یک کار سرگرم کننده درآورده است.
گفتم: من تا به حال چنین مطالبی را نشنیده بودم، ولی با این حال فکر میکنم که یکی از بزرگترین خریداران اسلحه شما تروریستها هستند، اینطور نیست؟
او جواب داد: صددرصد؛ و خوشبختانه تعداد آنها روزبهروز دارد زیادتر میشود. تا چند سال قبل آنها فقط گاهگاهی، آن هم برای خرید یک اسلحه کمری و یا نهایتاً چند تا نارنجک به سراغ ما میآمدند، ولی مدتی است آنها بهترین نوع تسلیحات را خریداری میکنند؛ و به همین علت، ما هم برای آنها بیش از سایر مشتریهایمان احترام قائلیم.
از او پرسیدم: آیا شما محدودیتی هم برای فروش سلاحهایتان به آنها قائل میشوید؟
گفت: هرگز. ولی معمولاً به آنها پیشنهاد میکنیم که سعی کنند از این تجهیزات در کشور خودشان استفاده نکنند. برای مثال همین چند سال پیش بود که مبارزان بریگاد سرخ ژاپن با شلیک چند موشک ضدهوایی یک هواپیما را در رم سرنگون کردند و به تلافی آن تروریستهای ایتالیایی نیز یک ترمینال هوایی را در توکیو منفجر کردند. خوب، به نظر شما از نظر افکار عمومی این کار بهتر بود یا اینکه هر یک از دو گروه مورد بحث به جای هدف قرار دادن طرف مقابل خود، مستقیماً به مناطق حساس کشور خودشان صدمه میرساندند؟
در جوابش گفتم: ولی در هر دو صورت، نتیجه عمل یکی است.
او گفت: البته. صددرصد. ولی . . .
ادامه در کتاب: مجموعه آثار فکاهی- طنز