آن پير فرزانه از پرتغال، آن متحول گرداننده ي فوتبال، آن که فدراسيون براي نگه داشتنش ميزند بال بال، آن مربي با حال، آن که روزومه اش جا نشود در کاغذ آ دو، آن کاشف کريس رونالدو، آن مرد پا گذشته بر سن، آن رفيق گرمابه ي الکس فرگسن،آن مهره ي کليدي و قيمتي، آن آنتي مهدي رحتمي، آن منتقد داخلي را در نطفه کش، مولانا کارلوس مانوئل بريتو لئال کي روش ، مربي بود و خوش تيپ و دلربا بود.
گويند پدرش وقتي او تازه به دنيا آمده بود، برايش حسابي در بانک ملي پرتغال افتتاح کرد با سود هفتاد و سه درصد و معاف از ماليات؛ وي از متصدي بانک پرسيد: سود حسابش کي روش ميآيد؟ متصدي تا ” کي روش” را شنيد، گيس خود را گاز گرفت و نعره زنان و روپايي زنان از بانک خارج شد و به قعر آفسايد پيوست.پدرش اين اتفاق ميمون را مبارک ديد و نام فرزند خويش را “کارلوس مانوئل بريتو لئال کي روش” ناميد. (مابقي کلمات در ارتباط با نرخ سود بانکي به زبان پرتغالي است)
از ميرزا توپزاده ي کرنري توپ جمع کن الدوله نقل شده است پس از بازي با کره جنوبي و برد ايران، کي روش با کلمات خود مربي کُره را همچون کَره در ماهتابه سرخ گرداند و تا مدتها طرفداران آن کشور چوي را هوي ميکردند و شعارها ميدادند :”کی روش جان، کجایی؟چوی رو یه کم مسخره کنی!”
گويند در رفتن و ماندن در تيم ملي ايران مردد بود و مدتي با عقل و احساس خويش در رفت و آمد بود و شعري اصيل به زبان پرتغالي انگليسي ميخواند براي بشاش السلطنه، کفاشايان با اين مطلع که:
One del is saying I must go
, but another del is saying I must not go
, my del have not taghat
!what am I doing without you?
اما بر خلاف نظر و خواست بدخواهان و کينه توزان داخلي، او ساليان سال در ايران ماند و پس از هفتاد سال، در جام جهاني مالديو پس از شکست سه بر صفر برزيل با گلهاي آندوتيموريان (بازيکن افسانهاي ايران که 90 سال بازيکن فيکس تيم ملي بود) ايران را قهرمان جهان کرد!
منبع : شماره ی 237 نشریه ی نو آوران