menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

شعر طنز تاکسی

“تاکسی هفت” جلال سمیعی توی راه است!

گزیده ای از طنزهای جلال سمیعی با عنوان «تاکسی هفت» به زودی توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر خواهد شد.

شعر طنز تاکسی

به گزارش شیرین طنز، به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، «تاکسی هفت» عنوان کتاب طنز جلال سمیعی است که به زودی توسط انتشارات سوره مهر منتشر خواهد شد. این کتاب گزیده طنزهای منتشر شده بین سال های ۹۰ تا ۹۲ در ستون طنز یکی از جراید کشور است که به گفت و گو های طنزآمیز مسافران یک تاکسی می پردازد.
جلال سمیعی درباره «تاکسی هفت» گفت: معمولا در اماکن حمل و نقل عمومی اتفاق های طنزآمیز زیادی می افتد زیرا مردم بدون این که یکدیگر را بشناسند صحبت های زیادی با هم درباره مسائل مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می کنند که همین موضوع باعث ایجاد اتفاق های طنزآمیز می شود.

جلال سمیعی

نویسنده کتاب «چگونه نقاش شویم» درباره ساختار آخرین اثر خود، گفت: ساختار اصلی «تاکسی هفت» گفت و گوهایی محاوره ای است که در فضای یک تاکسی صورت می گیرد. معمولا مردم زمانی که در تاکسی هستند با یکدیگر درباره مسائل مختلف روز بحث هایی می کنند که این بحث ها بعضا به سوژه های جالبی برای طنزنویس تبدیل می شود. مهم ترین ویژگی تاکسی هفت نداشتن تاریخ انقضا است و این کتاب سال ها بعد نیز قابل خواندن است. اگرچه تا کنون چند تن از نویسندگان طنز تاکسی نوشته هایی منتشر کرده اند اما«تاکسی هفت» یک تجربه متفاوت است و با تجربه های قبلی تفاوت های زیادی دارد.

گفتنی است، این کتاب تولید دفتر طنز حوزه هنری است که در شمارگان ۲۵۰۰ نسخه و در ۱۲۰ صفحه به زودی توسط انتشارت سوره مهر چاپ و روانه بازار نشر می شود.

***

علاقه مندان جهت مطالعه تاکسی هفت آقای سمیعی می توانند به سایت ایشان به آدرس http://jsamiee.com/ مراجعه فرمایند. در ذیل قسمتی از تاکسی هفت یکشنبه ۱۹ مرداد که در روزنامه هفت صبح چاپ شده است را مطالعه فرمائید :

راننده گفت: حالا الان رشته خوب چی رو بورسه؟ این دختر ما ریاضی خونده. درسش هم برخلاف اون دوتا دیگه که سرشون با کفششون بازی می کنه بدک نیست. معدلش هیفدهه. می گه مهندسی می خوام برم. مهندسی صنایع… مرد گفت: صنایع خوبه، ولی اشباع شده. اصلا بازار کار مهندسی دیگه کلا اشباع شده. من جاش باشم می زنم مدیریت مالی و حسابداری، بعد می افتم تو کار بورس بار خودمو می بندم… پیرمرد گفت: زمانی که بنده به مرحوم پدرم گفتم که می خوام برم آرتش، ایشان یک سوال فقط از بنده پرسیدند.

گفتند اگر یک روز گفتن به خاطر وطن باید همسرت را رها کنی، چه خواهی کرد… راننده گفت: آخه آقا بورس سرمایه می خواد. من الان به این بچه می گم دولتی قبول شو چون من شهریه ندارم… مرد گفت: آقا سرمایه زیادی برای شروع لازم نیست. شما کافیه توی بحث کارگزاری بتونی خوب وارد بشی. بارت رو می بندی. از پول مردم پول می ذاری تو جیبت… پیرمرد گفت: بنده به اون بزرگوار هم گفتم که ممکن است یک روزی این سرباز وطن مجبور باشه شما رو رها کنه، آیا راضی هستی؟ ایشون با لبخند باوقار همیشگی فرمودن جانم فدای شما و وطنم. همین بود که بنده عاشق ایشون بودم… راننده گفت: حالا این انتخاب رشته‌ ها اصلا درست درمونه؟ من شنیده م خودشون همه رو می ندازن جاهای مختلف، کاری به این فرما ندارن.

می گن سیاسی و ایناس… مرد گفت: نه آقا دولت چی کار انتخاب رشته جوونا داره؟ حالا ممکنه سر بعضی قومیت ها یه کارایی کرده باشه قبلا… پیرمرد گفت: در لندن که بودیم برای دوره چریکی، بنده به سربازهای اینگیلیسی قصه را گفتم. یکی از اون ها گفت اگر این عشق پاک در آٰرتش اینگیلیس هم بود، هرگز ما در جنگ ها گرفتار خیانت و عقب نشینی نمی شدیم. عشق چیز غریبی یه. انسان با عشق می تونه به جنگ قدرتهای تا دندان مسلح جهان بره و نترسه… راننده گفت: والا من به این بچه می گم بیا برو ساختمون بخون. بچه های خاله ش مهندس ساختمونن، بساز بفروشی می کنن پول می ذارن رو پول. این می گه من صنایع دوست دارم. روحیاتم با ساخت و ساز نمی خونه. بابا روحیات منم با تاکسی و سگدو تو آفتاب نمی خونه، ولی چاره چیه… مرد گفت: آقا خب حق داره بچه. فردا روز اگه با درسش حال نکنه یهو ولش می کنه کلا… پیرمرد گفت: یک بار من خواستم ول کنم، ولم نکردند خوشبختانه و متاسفانه. من همیشه به شرایط باختم عزیزان.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر