menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

چوپان معاصر

بخش‌های خواندنی کتاب طنز «چوپان معاصر»

بعضی کتاب‌ها خیلی زود بر سر زبان ها می‌افتد. کتاب هایی که بسیار خواندنی‌اند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. روزهای تعطیل می‌توانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در «مجله مهر» بخوانید:

به گزارش شیرین طنز، به نقل از مجله مهر- احسان سالمی: «هیچ آدابی و ترتیبی مجو، هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو»، این یکی از ابیات مثنوی معروف موسی و شبان است که سال‌ها به عنوان یکی از درس‌های کتاب ادبیات دوره دبیرستان تدریس می‌شد؛ اما این بار علاوه بر تدریس عامل الهام گیری نیز شده است تا طنزپردازی جوان، با بهره‌گیری از ایده‌ی آن به سراغ خلق «چوپان معاصر» و درد و دل‌های امروزیش برود.
رضا احسان‌پور همان نویسنده و طنزپرداز جوان است که با بهره‌گیری از این سروده مولانا، به سراغ دغدغه‌های انسانی خود رفته است تا بتواند آن‌ها را با زبانی ساده و بی‌آلایش و در شکلی موجز و جذاب بیان کند که ماحصل آن، کتابی ۷۲ صفحه‌ای از مناجات‌هایی دلنشین و خواندنیست که «چوپان معاصر» نام گرفته است.
چوپان معاصر، صرفاً اثری طنز نیست، بلکه نویسنده در هر کدام از ۲۰۰ مناجات آمده در این کتاب، بر روی یکی از موضوعات مهم و ارزشی دست گذاشته است و با استفاده از زبان مبالغه‌آمیز طنز توانسته توجه مخاطبش را به این موضوعات به ظاهر ساده ولی در باطن بسیار عمیق و مهم، جلب کند.

استفاده از کاریکاتورهای خلاقانه در کنار برخی از مناجات‌ها، در کنار شیوه منحصر به فرد نویسنده در استفاده از هنر بازی با کلمات و استفاده از واژگان در معانی و کاربردهای مختلف، باعث شده تا این کتاب تبدیل به اثری دوست داشتنی در حوزه طنز معاصر شود.
احسان‌پورِ طنزپرداز که در این چند وقت گذشته به طوری کاملا معقول و با متانت جا پای بزرگان ادبیات طنز کشورمان گذاشته است، موفق شده در این اثر با استفاده از زبانی امروزی و عامه‌پسند، به راحتی با خدای خود درد و دل کند و به مخاطبش نشان داده که می‌شود خیلی ساده حرف‌های زیادی را به او گفت.

«چوپان معاصر» نکات مثبت دیگری نیز دارد که از جمله مهمترین آن‌ها استفاده ناشر از کاغد کاهی برای انتشار این کتاب است که باعث شده در روزهایی که قیمت کتاب به صورت تصاعدی در حال افزایش است، این اثر با قیمت ۳۵۰۰ تومان روانه بازار شود.
قیمت خوب کتاب و البته تبلیغات خوب و حساب‌شده‌ای که برای آن در فضای مجازی انجام شد باعث شد تا این اثر، پرفروشترین کتاب انتشارات سروش در نمایشگاه کتاب امسال باشد.
با توجه به اینکه در این کتاب عنوان بندی هربخش با یک شماره انجام شده است، ما تصمیم گرفتیم از میان دویست مناجات موجود در کتاب، هر ۵۰ مناجات را به صورت فصلی جداگانه در نظر بگیریم و بخش‌های خواندنی کتاب را از گزیده‌ای از هر کدام از این چهار قسمت جدید انتخاب کنیم تا با هم بخوانیم:

پرده اول: چهره‌ی ماندگار بندگی

۰۰۷
خدایا!
همیش حق با توست
نه با مشتری

۰۰۹
خدایا!
تا سه می‌شمارم،
کمک کن!

۰۱۱
خدایا!
دوست دارم «تو» مرا به عنوان
چهره‌ی ماندگار انتخاب کنی
نه ستاد برگزاری مراسم چهره‌های ماندگار!
چهره‌ی ماندگار بندگی!

۰۱۶
خدایا!
کسی یادش نمی‌آید
ولی آن روزها
«دروغگو دشمن خدا بود»

۰۲۰
خدایا!
کاش مثل «میتی کومون»
یک علامت مامور مخصوص حاکم بزرگ
به ما می‌دادی!

۰۲۱
خدایا!
ما می‌آییم بهشت،
حوری‌ها را فیلتر نکنی؟!

۰۲۵
خدایا!
ما را چه به پیچاندن تو؟
تو آن‌قدر بزرگ هستی که
اگر کسی بخواهد تو را بپیچاند
کل عمرش را در پیچ می‌گذارند!

۰۲۶
خدایا!
من یادم نمی‌آید که
گفته باشم دوست دارم به دنیا بیایم
حالا تو می‌گویی از من پرسیده‌ای
و من قبول کرده‌ام؟ باشد، قبول!
حداقل یادم بینداز!

۰۳۱
خدایا!
لطفاً این آدم‌های خوبی را هنوز خلق نکرده‌ای
در اسرع وقت خلق کن!
ممنون

۰۳۵
خدایا!
اگر دوستم داری، کمکم کن
و اگر دوستم نداری، باز هم کمکم کن!

۰۴۰
خدایا!
به من قدرتی عطا کن
که قدرتمند نشوم

۰۴۱
خدایا!
هنر یعنی
وقتی نمی‌شود
و نمی‌توانیم بگوییم «خدا را شکر»
بگوییم «خدا را شکر»…
و من هنرمندم!

۰۴۲
خدایا!
ممنونم که اسمت دواست و ذکرت شفا
استامینوفن کیلویی چند؟!

۰۴۷
خدایا!
یعنی حتی یک عکس لو رفته هم
از تو نیست
که یواشکی ببینمت؟

پرده دوم: قرن بیست و یکم و چاهی برای درد دل
۰۵۵
خدایا!
اگر بخواهم بت پرستی را خداپرست کنم
می‌روم به او می‌گویم:
«خدای خوبی داری، به خدای من هم سر بزن»

۰۵۸
خدایا!
عوضم بده
نه عوضی‌ام!

۰۵۹
خدایا!
مگر من مغز ندارم؟
پس چرا مشمول فرار مغزها نمی‌شوم؟

۰۶۰
خدایا!
بیا و برای یک روز هم که شده
همه‌ی چاق‌ها را لاغر کن
تا لذت لاغر بودن را بچشند!

۰۶۵
خدایا!
تو حتی آن کسی را هم که
بالای کارت دعوت عقدش می‌نویسند:
«به نام یکتا گیتارزن عشق»
دوست داری!

۰۷۰
خدایا!
وقتی به این فکر می‌کنم که
«تو» داری مرا می‌سوزانی
چرا باید از جهنمت بدم بیاید؟

۰۷۵
خدایا!
من آدمم!
اندازه‌ی خودم به من درد بده
نه اندازه‌ی خودت!

۰۷۶
خدایا!
بردار این پارازیت‌های نفس اماره را
بگذار سیگنالت را درست بگیریم!

۰۸۰
خدایا!
امشب چیز خاصی برای گفتن ندارم
زیر همان مناجات‌های دیشب
یک «ایضاً» بنویس!

۰۸۴
خدایا!
این همه لایک توی کیسه‌ی من ریختی
شرمنده‌ام که آن‌ها را خرج همه کرده‌ام
الّا تو

۰۹۱
خدایا!
همه‌ی لایک‌های دنیا مال تو،
هرچی دیسلایکِ تو دنیا مال من

۰۹۷
خدایا!
گلویم دارد از بغض می‌ترکد
نه این طرف‌ها آپاراتی هست
نه گلوی زاپاس دارم!
به دادم برس

۰۹۹
خدایا!
در قرن بیست و یکم
چاه از کجا گیر بیاورم
برای درد دل کردن؟

پرده سوم: تو خوب‌تر از آنی که مرا تنها بگذاری
۱۰۲
خدایا!
مرا به خاطر
همه‌ی مورچه‌هایی که کشته‌ام
ببخش

۱۰۶
خدایا!
ممنونم که فقط یکی هستی
چینی‌ها عمراً بتوانند تقلبی‌ات را بسازند

۱۰۸
خدایا!
مرا ببخش که بعضی وقت‌ها با تو
شبیه کت و شلوار پلوخوری رفتار کرده‌ام!
یعنی فقط زمانی سراغت آمد‌ه‌ام که
احتیاجت داشته‌ام

۱۱۱
خدایا!
من از اختیارهایم می‌ترسم
فردا، پس‌فردا، خودت به خاطر همه‌ی آن‌ها
یقه‌ام را می‌گیری

۱۱۶
خدایا!
من اگر بسوزم
بوی گند می‌دهم!
خود دانی، می‌خواهی بیندازی جهنم، بینداز!

۱۱۹
خدایا!
گوش‌هایم دراز شده است
کی وقت داری بیایم برایم کوتاهش کنی؟

۱۲۲
خدایا!
حیف نیست
بهشت به این قشنگی ساخته‌ای،
آن وقت به همه نشانش ندهی؟

۱۲۷
خدایا!
کاش بیمارستان‌ها
بخش کودکان سرطانی نداشت

۱۳۲
خدایا!
شش روز طول کشید
تا دنیای ما را بسازی
آن وقت ما در یک چشم بهم زدن
آن را خراب می‌کنیم!
ببخشید!

۱۳۷
خدایا!
من فقط یک «مسکن مهر» سراغ دارم
آن‌هم خانه‌ی تو است

۱۳۸
خدایا!
آسایش دو گیتی
تفسیر این سه حرف است:
۱- خدا ۲- را ۳- شکر

۱۴۳
خدایا!
تو خوب‌تر از آن هستی
که مرا تنها بگذاری

۱۴۴
خدایا!
به یک نفر می‌گویند: «یک دروغ بگو»
می‌گوید: «خدا نمی‌بخشد»

۱۴۷
خدایا!
توی «اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیهِ راجعون»
«اِلیهِ راجعون» یعنی پیش خودت؛ درست است؟
پیش خودت که جهنم نمی‌شود! می‌شود؟

پرده چهارم: از خودم شرمم می‌شود

۱۵۶
خدایا!
من مثل آن بت‌پرست نیستم
که اگر تو را نداشته باشم
خدای سنگ و چوبی داشته باشم
من اگر تو را نداشته باشم، چیزی ندارم

۱۵۷
خدایا!
دیوار خانه‌ی مرا در بهشت
کاهگلی بساز
می‌خواهم هر روز عصر با شلنگ
به دیوار آب بپاشم
و نفس عمیق بکشم

۱۶۲
خدایا!
اشک‌هایم را با دست پاک می‌کنم
تا دستانم بوی تو را بگیرد

۱۷۰
خدایا!
خودت به کسی که دوستش دارم بگو
که من دلم نمی‌خواست خلق بشوم
و فقط و فقط برای اینکه او تنها نباشد
قبول کردم که بیایم دنیا
تا شاید دوستم داشته باشد

۱۷۵
خدایا!
دوستت دارم
حتّی توی جهنّم

۱۸۰
خدایا!
هروقت می‌خوانم «فتبارک الله»
از خودم شرمم می‌شود

۱۸۳
خدایا!
خودت که بهتر می‌دانی
ما آدم‌ها مثل دانه‌های انار هستیم
زیاد به ما فشار نیاور!

۱۸۸
خدایا!
کاش یک مُهر «شکستنی است، با احتیاط حمل شود»
روی دلم زده بودی!

۱۹۱
خدایا!
دست ما را بگیر
و ما را از اتوبان زندگی
رد کن!

۱۹۹
خدایا!
آخر زندگی من
یک «ادامه دارد» بنویس!

همین حالا چوپان معاصر را بخرید

chatنظرات شما

۲ دیدگاه

  1. Ermia:

    محشر بود… طنزهای آقای احسان پور فوق العاده است… ممنون

  2. ali:

    سلام.
    ممنون بابت مطالبطنز و سایت خوبتون.موفق و موید باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر