menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

نوستالژیکاتور شاه نوری

بخشی از کتاب طنز نوستالژیکاتور، نوشته ی ندا شاه نوری

ندا شاه نوری در پنجمین نشست «سه‌شنبه‌ های کتاب طنز» با موضوع نقد و بررسی کتاب نوستالژیکاتور که در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد، گفت :

من آدم سیاسی و غیرنوستالژیکی هستم. ما می‌توانستیم کودکی بهتری داشته باشیم و حالا به سختی‌های گذشته می‌خندیم. به خاطر گذشت زمان دیگر آن تلخی را حس نمی‌کنیم. چند سالی است موج نوستالژی بازی راه افتاده من سعی داشتم با این کتاب ضد این موج حرکت کنم. یعنی خیلی در مدح نوستالژی نباشد و از طرفی هم مخاطب نوستالژی باز را مایوس نکند.

ندا شاه‌نوری در مورد انتقادات مطرح شده پیرامون کتابش توضیح داد: بخشی از محافظه‌کاری‌های این روایت‌ها به‌خاطر محدودیت‌های نوشتن برای مجله بود که نمی‌توانستم هرچیزی را بنویسم. از طرفی این نوشته‌ها در مقاطع محتلف نوشته شده است و همین پراکندگی هم در ضعیف بودن برخی روایت‌ها بی‌تاثیر نبود. اگر بنا به نوشتن کتابی داشتم قطعاً طوری دیگری روایت‌ها خلق می‌شد. این نوشته‌ها در آغاز برای انتشار در مجله بوده است و در نهایت کتاب شده است. همچنین دوست داشتم نثر روایت‌ها با بهره‌گیری از ظرفیت‌های پیدا و پنهان لهجه اصفهانی در طنز نوشته شود اما وقتی در مراودات روزمره‌ام از اصطلاح‌های اصفهانی استفاده می‌کنم و دیگران متوجه نمی‌شوند ترجیح دادم خیلی متن به سمت لهجه اصفهانی نلغزد. همچنین درباره زنانگی این نوشتار باید بگویم من خودم به اندازه کافی زن نیستم و در واقع دنیا را این‌طور می‌بینم. زنانه‌نویسی هم شاید در شعر و داستان جواب بدهد اما در مورد طنز امتحان خود را پس نداده است.

در ادامه بخشی از کتاب «نوستالژیکاتور»، نوشته ندا شاه‌نوری که چاپ دوم آن توسط نشر قاف منتشر شده است را می خوانید :

قطع به یقین محل زندگی ماهی قرمز تشت نیست، ولی ما یا ماهی قرمز را توی تشت دیده بودیم یا کیسه فریزر یا تنگ؛ و چون تشت از آنهای دیگر بزرگ‌تر بود فکر می‌کردیم وطن ماهی قرمزها تشت است مثل وطن بنفشه‌ها که جعبه چوبی است.

تنها اشکال ماهی قرمز این بود که گارانتی نداشت و زرتی می‌مرد. مثلا شب می‌خریدی صبح روی آب بود. آخر غم غربت هم حدی دارد و تازه ما خودمان هم تشت داشتیم و اگر می‌گفت، تابعیت مضاعف تشت خودمان را به ماهی می‌دادیم. چند سال بعد گفتند ما بلد نیستیم درست به ماهی قرمزها غذا و اکسیژن برسانیم و بعضی‌هایشان هم ذاتاً بیمار هستند و از تنگ ما عوض بستر احتضار استفاده می‌کنند.

البته من خودم همیشه برای ماهی قرمزها نان ریز می‌کردم و توی آب می‌ریختم که بعدها فهمیدم اردک نان می‌خورد نه ماهی؛ و توی تنگ با نی فوت می‌کردم که چند سال بعد وقتی زیست خواندم فهمیدم آن قل‌‌قل‌ها اکسیژن نبوده، دی اکسید کربن بوده. یا خدا، یعنی من همه آن بدبخت‌ها را خفه کرده یا سکته داده بودم؟

یک مدتی هم کنار ماهی قرمزها، مار و لاک‌پشت می‌فروختند و ما بعد از عید باید داستان لاکی‌جون‌ها، سنگی‌جون‌ها و در یک مورد، غفوری (معلم ریاضی‌مان) را می‌شنیدیم که از زیر در حیاط، شبانه در‌ رفته بودند. بعد دیدند ما هنوز دست از سر تشت و ماهی برنداشته‌ایم، از در دیگری وارد شدند و گفتند ماهی قرمز از چین آمده و ما به جای ماهی قرمز باید طبق سنت یک نارنج یا پرتقال توی یک کاسه آب بیندازیم.

خب ما خودمان از قبل سیب توی کاسه آب و هندوانه توی حوض می‌انداختیم اما ماهی قرمز هم داشتیم. تا اینکه چند وقت پیش دیدیم عده‌ای خیّر برای نجات ماهی قرمزها یک جور مارمولک رنگی که به نظر موجود شادی هم می‌رسید توی تشت می‌فروختند. پرسیدیم این چیست؟ گفتند: سمندر نادر خالدار قیصری لرستان که داریم منقرضش می‌کنیم، بخر، ببر، منقرضش کن. دانه‌ای ۲۵۰۰ تومان است.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر