menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

اندر مکاشفات آمیز خیرالله – صنایع دستی و چینی ها

محمد امین فردوسی

اندر مکاشفات آمیزخیرالله

صنایع دستی و چینی ها

من اِز خیلی جوون که بودم، میدونی نقشِ جهانا دوست می داشتم، آ هنوزم دارم. بُگو این چه حرفی اس، کی یِس که این میدونا ببینِد آ دوست نداشته باشِد. هر وقت پاما می ذارم تو این میدونا، آ نیگا بِش می کنم، روحم جَلا پیدا می کنِد، آ حظّ بصری می بَرَم. می دونید چرا؟ حالا برادون میگم.

آخه هر گوشه ای اِز این میدون، یه جذابیتی برا خودِش دارِد. عمارت عالی قاپو یه جور، مَچّد امام یه جور، مَچّد شیخ لطف ا… یه جور، آ بازار قیصریه ام یه جور.

برا همینِس وقتی وارد میدون نقشِ جهان میشم، اوِّل کاری که می کنم یه فاتحَه می فرستم برا اون معمار آ کارگرایی که این بناها قشنگا ساختند. زیبایی و جذابیت و نقش و نگارِ میدون یه طِرِف، آ زیبایی و جذابیت و نقش و نگاری صنایع دستی هنرمنداشم یه طِرِف.

تا حالا تو بحرِ صنایع دستی اصفهون رفتین؟ اِز قلمکاریا، خاتم آ، مینا وا، مُنَبِت کاریا، آ قلمزنی، هر کِدومِشا که نیگا می کنی، انگاری دارِد با آدِم حرف می زنِد، اما یه مدتی اس می بینم یه مشت جنس بنجل چینی، کنار این صنایع دستی زیبا گذاشتند، آ میرفوشند، اینجاست که مَنا اعصابم گِلِ هم می ریزِد.

اولاً دِزون، این جنسای بنجل چینی، نبایِس بیاد، اما حالام که اومِده اس، اینا را بِبَرَند تو جمعَه بازار برفوشند، نه که بذارند کنارِ صنایع دستی هنرمندای ما. مِثِ این می مونِد که یه تیکه حلبی، یا تَشتَکا نوشابه قِدیمیا بودا، بذارند وَر یه تیکه جواهر. اون وقت آدِم چه حسی پیدا می کنِد، حسی اَنزِجار، آ دلش میخواد یه جارو خاک اِنداز وَر دارِد، آ همه این بنجلا چینیا، که هر چی میشِد اسمشا گذاشت اِلّا صنایع دستی را بِروبِد آ بریزِد تو جوق.

ملتفت شدین چیطور شد؟ باریکِلّا … خوش رو و خوش گو باشید، عزت تون کم نَشِد.

منتشر شده در : روزنامه کیمیای وطن

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر