menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

نصف جهان

اصفهانی ها در نود و هشتمین «حلقه ی طنز نصف جهان» مغز خود را خنک کردند

تابستان است و ماه مرداد و آفتاب تقریباً وسط آسمان و هوا بس ناجوانمردانه گرم؛ در همین راستا و در همین هوای گرم، افراد به تبع امکاناتی که دارند سعی می‌کنند به گونه‌ای خود را خنک بنمایند؛ یکی با کولر آبی، یکی با کولر گازی، دیگری با خوردن هندوانه و یکی هم با دراز کشیدن زیر سایه درخت.

به گزارش شیرین طنز به نقل از خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه اصفهان (محمد فلاح)، دانشمندان و محققان نیز یک راه برای خنک کردن مغز پیدا کرده‌اند؛ شاید تصور شود که مثلاً مغزمان را جلوی باد پنکه و کولر بگیریم، این هم می‌تواند باشد اما مغز را می‌توان با خنده خنک کرد. به این صورت که خنده با ایجاد تغییرات در راه‌های تنفسی، باعث به جریان افتادن هوای بیشتر در بینی می‌شود و اینگونه به سرد شدن مغز کمک می‌کند؛ به همین سادگی و به همین خوشمزگی و یکی از راه‌های خندیدن نیز شرکت در جلسات طنز مانند حلقه طنز نصف جهان (نصفهان) است.

نصف جهان

در نود و هشتمین حلقه طنز نصف جهان ابتدا فولادی – که البته معتاد است و برای ترک اشتباهی به جای اسکان در کمپ به جلسه طنز آمده است – شعر طنزی را خواند:

“پیکر من لاغره و رنجوری / رو پام می‌ ایستم به خدا من زوری/ دوست می‌دارم من صدای قل قلو …”

حال نوبت حامد رشنویی – که یک دزد زده است– رسید، او نیز به جای رفتن به اداره پلیس به جلسه طنز آمده است و شعری را در قالب غزل خواند:

” می گفت کسی که آب را دزدیدند / در خواب چراغ خواب را دزدیدند

هم دفتر و هم مداد و هم خط کش را / در مدرسه‌ها کتاب را دزدیدند

پی نوشت: البته اینجا چون موقعیت مناسب است از دوستان و عزیزانِ جان خواهش می‌شود که حداقل این گزارش را ندزدند!

در این لحظه محمد رضایی، مدیر حلقه طنز به صورت مختصر در مورد خوانش طنز صحبت کرد و گفت: خوانش شعر و یا نثر طنز، شیوه مخصوص به خود را دارد؛ ممکن است یک شعر خوب، بد خوانده شود و جذابیت خود را از دست بدهد. همچنین نگاه کردن به مخاطبان و حرکت دادن درست دست و بدن می‌تواند در جذابیت بیشتر اثر موثر واقع شود.

به نظر می‌رسد که او پس از گفتن این حرف‌ها کمی نگران شد که از قسمت ” حرکت دادن درست دست و بدن ” سوء برداشت نشود که در آن جلسه مورد مشکوکی مشاهده نشد.

نوبت به نیکوکار رسید تا چند دو بیت (دو بیتی نه!) را برای حاضران در جلسه بخواند؛ البته باز هم در این جا خاطرنشان می‌شود که او نیز به جای رفتن به سازمان صدا و سیما اشتباهی به جلسه طنز آمده است:

“در جای رفیع می‌نشاند ما را / در طنز به فیض می‌رساند ما را

کافی است که اندکی شکیبا باشیم / این باند به اوج می‌رساند ما را”

این بار پس از اینکه چند شعر کلاسیک خوانده شد، نوبت رسید تا سعید نکویی، باب خواندن کاریکلماتور را باز کند؛ اگر گفته شود که او هم به جای رفتن به استادیوم سر از جلسه طنز درآورده، سخن گزافی رانده نشده:

“توی این خشکسالی شاید بهتر است بنشینیم و از آبشار بچه‌های والیبال لذت ببریم.”

“مادرِ یک فوتبالیست تنها آرزویش این است که پسرش به ماشین گل بزند.”

“فرزند یک کشاورز خوب بلد است، توی کنکور شیرین بکارد.”

“پایش شَل است، دستش می‌اندازند.”

نوبت به محمد پوررشیدی می‌رسد تا به قول خودش ترجیع بند شلخته خود را تقدیم دهه شصتی‌ها کند؛ آری او نیز به جای رفتن به میدان جنگ به جلسه طنز آمده است، او عزم جنگ با بعضیا (بعدیا) را دارد:

“یه تولد که واسه‌اش بنده نوازی می‌کنن / را به را خاموشیه، ترقه بازی می‌کنن

دخل و خرج شیرخشک ما با هم نمی‌خونه / توی خونمون همش حل ریاضی می‌کنن…”

آرش فرهنگ پژوه، نفر بعد برای خواندن شعری از خود انتخاب شد تا قطعه‌ای را با ردیف “ناپدید شد” برای حاضران بخواند:

“وقتی که دوست رفت نفهمید هیچکس / انگار نصف شب دشکی ناپدید شد

حتی اگر که تایر زاپاس جور بود / آچار ما شکست و جکی ناپدید شد”

حسین ابراهیمی هم چند کاریکلماتور خواند که یکی از آن ها را به دهه شصتی‌ها تقدیم کرد؛ کاشف به عمل آمده که او به جای رفتن به آتش نشانی اشتباهی به حلقه طنز آمده است:

“معلم عزیز خواباند زیر گوشم، برق از سرم پرید و ما یک عمر به احترام کابل خاموش شدیم؛ قصد سیاه نمایی ندارم ما از نسل سوخته تاریخ می‌آییم.”

عباسعلی ذوالفقاری معروف به “زورو” شعرهای اینقدری و اینقدری (اینجا نیاز به تصویر دارد به دلیل کمبود امکانات از مخاطبان درخواست می‌شود تا تصویر سازی کنند!) را برای حضار خواند که بخشی از آن در زیر آمده است:

“آهای رییس، آهای مدیر مسوول / معاونانی که توپین و خر پول/ شما که نامبر وان و های کلاسین ….”

علی روح الامین نیز کتاب “ضد حالات” از سعید بیابانکی را برای حاضران در جلسه به شیوه مدرن معرفی کرد:

“ضد حالات، حاضران در جلسه؛ حاضران در جلسه، ضدحالات…”

ایراندوست، تنها بانوی طنزپردازی بود که توانست اندکی پرچم خانم‌ها را بالا نگهدارد؛ او البته انگار قصد داشت که به مشاوره ازدواج و یا کلاس آمادگی قبل از ازدواج برود اما باز اشتباهی سر از جلسه طنز در آورد:

“دوباره خواستگاری را پراندم / جواب رد به گوش او رساندم

خودم کردم که لعنت بر خودم باد / شبیه خر در این گِل باز ماندم”

حسن ختام جلسه، با چند شعر از طالبی بود که انگار در خانه‌شان تقویم پیدا نمی‌شود چون او هنوز به اشتباه گمان می‌کند که ماه رمضان تمام نشده است آخر بیشتر شعرهایش مربوط به آن ماه می‌شود:

“ماه رمضان هوا چه گرم است امسال / سیگاری‌ام و عجیب سست و بی حال

گرم ماه ضیافت است پس روزه چرا / ای کاش که بود بعد از شعبان، شوال”

و همچنین:

” یک عده در این ماه چه فیضی بردند / یک وعده غذا اضافه‌تر می‌خوردند

قربان تو گردم ای هلال شوال / خود را برسان که این جماعت مردند”

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر