یکصد و بیست و هشت کاریکلماتور از ابوالقاسم صلح جو :
- لبخندم درد می کرد، نان و یخ دوا نمودم!
- ماضی ام بعید نیست، آینده ام بعید است!
- آغوش تنگت، مهرۀ چهاروپنج ام را جابجا کرد!
- باندیشۀ سیر شدن، کتک “می خورد”!
- برای نشنیدن صدایم، گوشش را”پیچاندم”!
- با همۀ خوبی هایش، “محاسن”نداشت!
- با”حقّه”، پای منقل نشست!
- حرف اش راه نداشت، برگشتم!
- موم سوغات آورده بود، از ماه عسل!
- برای “نشان”دادن خودش درمحیط کار، اِستریپ تیز کرد!
- وقتی به دوستم”سر”زدم، کف گرگی تحویل گرفتم!
- به اغما رفت فرش ام، از شدّت “بی خوابی”!
- دوران”شیرین” نامزدی اش را، نتیجۀ شمارش آرا “تلخ” کرد!
- آتش نشانی تایید کرد قماربازپیش از برنده شدن، سوخته!
- وقتی می روی، یادت را جا می گذاری!
- آشنای شب هایم، روزها”افتابی”می شود!
- به نام توست، خودم را که”می خوانم”!
- به یادم نمی آیی، بیا!
- رنگ لباس شب ات زیادی”روشن”بود، سوخت!
- سرزمین مردم”خاموش”را، ادیسون هم نمی تواند”روشن”کند!
- رکورد زده ام بی تودرگینس، زانوی غم به بغل گرفتن را!
- برایت می میرم، وقتی خسته شوم از دوست داشتنت!
- توآنلاین بودی، من این لاین!
- چه عالمی دارد”پیله”کردن به تو و”پروانه”شدنت در آغوشم!
- دیشب خوابت را دیدم، سلام رساند!
- به چشمانت گوش می دهم، تا سکوت می کنی!
- مرا هم گرفتند، وقتِ”ماه”گرفتگی!
- هیچکس از”دوری”نمُرده، امّا از”نزدیکی”چرا!
- زیر سوال بُرده مثلث برمودا را، جاذبه ات!
- کپۀ مرگ است، وقتی می خوابم و یارم نیست!
- نتوانست دست ام را بخواند، سواد”یدی”نداشت!
- نگاهم دست در دست اندیشه ام، ازکوه بالا رفتند!
- چون سرسفرۀ حضرت عبّاس”غیبت”کرده بود، ناپیدا گشته بود!
- تا کُشتی گیر”کُندۀ”حریف را”کشید”، ترازو”ضربه فنّی” شد!
- جرّاح از کلیه ام، میلیونی پول”درآورد”!
- تا روی پیچ سه پیچ می افتم، کمبود مُهره پیدا می کنم!
- وقتی خودش را”می خورد”، استخوان هایش را به سگ هم نمی داد!
- برای”دست”به آب، “پا”به توالت گذاشت!
- نگاه ام با صعود از کوه، به قلّه پناهنده شد!
- ازپشت نیش خورده بود، مارمقصّر شناخته شد!
- پیامبر من شده ای، با معجزۀ آغوشت!
- تنها اشتباه نکره ام، تویی!
- مراازخود بیخود کرده، بوی قهوه ای موهایت!
- عمرم رابا”شادی”گذراندم، درجزیرۀ خیال!
- تو، اِستارت نواش های مایی!
- شیشۀ احساس ام را پایین آورد، سنگ دلت!
- دربایگانی خاطرم دارم، سهمی از نگاهت!
- همایون باد زادروزخواب پارسال ام، که دیدمت!
- بازبان مادری، به پدرش ناسزا می گفت!
- بدهی بالا آورده بود، بدون استفراغ!
- سرِ شوخی را که باز کردم، خنده ها دررفتند!
- تا “پیچاندم”اش، ازاین رو به آن رو شد!
- کلنگی هستم، خرابت می شوم!
- پس ازنمازریاکارانه، شکسپیر به کمرش زد!
- ازمن فاصله گرفتی و پس ندادی!
- همه بازیگوشند، درشهربازی دلم!
- تانگاهت به من افتاد، بدون روغن”سرخ”شدم!
- کتابهای عاشقانه ام را، در قفسۀ سینه ام جاداده ام!
- چه شجاعتی دارد مردی که با شلوار کُردی، خلاف جهت باد راه می رود!
- “شیرین”بود، بافرهاد زهرهلاهل شد!
- آنقدر”خاکی”بود که درخودش زراعت می کرد!
- هم درد هایم زیاد میشوند، وقتی دردی ندارم!
- تاشکست عشقی”خورد”، جدایی”بالا آورد”!
- جهل مرکّب، بد خط ام کرده است!
- با عطسه، ری اِستارت می شوم!
- عاشق جنینی هستم که پیش ازتولّد، دینِ والدین اش را استعلام کند!
- به اتّهام سوءاستفادۀ ابزاری ازآچار، دستگیرشد!
- با جارو، نمازشکسته ام را جمع کردم!
- چون شازِخودم را می زدم، ازارکستراخراج شدم!
- تاشکست عشقی”خورد”، جدایی”بالاآورد”!
- آنقدر”خاکی”بود که درخودش زراعت می کرد!
- “شیرین”بود، بافرهاد زهرهلاهل شد!
- تشنۀ بوسه های”آب”دارم بودند، گونه هایی که همسرم “کاشته”بود!
- بالاخره با فشار لباس شخصی ها، شیخِ”بهایی”هم مسلمان شد!
- چه شجاعتی دارد مردی که باشلوارکُردی، برخلاف جریان باد راه می رود!
- فی الفوربه جهنّم باورآوردم، تا دین ام را کامل کردم با ازدواج!
- مودیدم درحرصی که”می خوردم”، بالا آوردم!
- تا به یادت”می افتم”، دست وپای خیالم می شکند!
- آدم”پُری”بود، نتوانستم بادش کنم!
- توی نخ ام رفته بود، دوسرش را گره زدم!
- با”پیک”آمد، ماست وخیار!
- دردم را بسویش پرتاب کردم، تا شاید به دردش”بخورد”!
- “فرمان”داد، همه”چپ”شدیم!
- “سیر”شد، تا بازی”خورد”!
- مینِ آبستنِ انفجاررا، مین یاب سزارین کرد!
- هوایت، پُرازموسیقی”اکسیژن”است!
- تا زخم”برداشت”، دکتر مُچ اش را گرفت!
- موج خنده ام، همه را درشادی”غرق”کرد!
- وقتی کیفِ پول ام را”زدند”، جیب ام گریه می کرد!
- با”بلند کردن” صدایش، کمرش رگ به رگ شد!
- شیر”آبی”حمّام، پرسپولیسی را سوزاند!
- کارش بر عکس بود، عکاس!
- بدون دخالت دست، زبان می ریخت!
- اسیر یکرنگی ام شده، رنگین کمان!
- نتوانست دست ام را بخواند، سواد”یدی”نداشت!
- نگاهم دست در دست اندیشه ام، ازکوه بالا رفتند!
- چون سرسفرۀ حضرت عبّاس”غیبت”کرده بود، ناپیدا گشته بود!
- تا کُشتی گیر”کُندۀ”حریف را”کشید”، ترازو”ضربه فنّی” شد!
- جرّاح از کلیه ام، میلیونی پول”درآورد”!
- تا روی پیچ سه پیچ می افتم، کمبود مُهره پیدا می کنم!
- وقتی خودش را”می خورد”، استخوان هایش را به سگ هم نمی داد!
- برای”دست”به آب، “پا”به توالت گذاشت!
- نگاه ام با صعود از کوه، به قلّه پناهنده شد!
- ازپشت نیش خورده بود، مارمقصّر شناخته شد!
- پیامبر من شده ای، با معجزۀ آغوشت!
- تنها اشتباه نکره ام، تویی!
- مراازخود بیخود کرده، بوی قهوه ای موهایت!
- عمرم رابا”شادی”گذراندم، درجزیرۀ خیال!
- تو، اِستارت نواش های مایی!
- شیشۀ احساس ام را پایین آورد، سنگ دلت!
- دربایگانی خاطرم دارم، سهمی از نگاهت!
- همایون باد زادروزخواب پارسال ام، که دیدمت!
- بازبان مادری، به پدرش ناسزا می گفت!
- بدهی بالا آورده بود، بدون استفراغ!
- سرِ شوخی را که باز کردم، خنده ها دررفتند!
- تا “پیچاندم”اش، ازاین رو به آن رو شد!
- کلنگی هستم، خرابت می شوم!
- پس ازنمازریاکارانه، شکسپیر به کمرش زد!
- ازمن فاصله گرفتی و پس ندادی!
- همه بازیگوشند، درشهربازی دلم!
- تانگاهت به من افتاد، بدون روغن”سرخ”شدم!
- کتابهای عاشقانه ام را، در قفسۀ سینه ام جاداده ام!
- چه شجاعتی دارد مردی که با شلوار کُردی، خلاف جهت باد راه می رود!
- “شیرین”بود، بافرهاد زهرهلاهل شد!
- آنقدر”خاکی”بود که درخودش زراعت می کرد!
- هم درد هایم زیاد میشوند، وقتی دردی ندارم!
- تاشکست عشقی”خورد”، جدایی”بالا آورد”!
- جهل مرکّب، بد خط ام کرده است!