سری پنجاه و هفتم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی – مجموعه پانزدهم
_دامپزشک بردم بر بالین کسی که اشک تمساح می ریخت.
_چقدر بد به دلت راه می دهی، کاش خوب نبودم.
_وزیر کار ناکار آمد، رفت.
_بر دایره ی غم هایم می افزود، پرگار.
_اگر در جامعه بسترش فراهم باشد، همه می خوابند.
_سر گذشت بدی دارد، تو سری خور.
_دل پری داشتم برای خالی کردنش کارگر گرفتم.
_به حرف دلم گوش دادم با گوشی پزشکی.
_نگاهم که به نگاهش گره خورد، دیگر باز نشد.
_آدم سر به زیر، نمی تواند به کسی جواب سر بالا بدهد.