- بعضی ها آب به دسته گل میدهند، و بعضی دسته گل به آب.
- وقتی شیشه ی عینکم خیس میشود، دچار “تردید” میشوم.
- از ترس اینکه آب از سرم بگذرد، شنا نمیکنم.
- دزدی که الکل خورده باشد، فاتحه ی خود را خوانده است.
- شراب، سرکه ی تازه به دوران رسیده است.
- در کشور” غنا” هم” فقیر” وجود دارد.
- کشاورز شکاک، بد برداشت میکرد.
- بی کاری،کار دست آدم میدهد.
- درخت نابارور، شرمندگی به بار آورد.
- ستاره ها به احترام خورشید آفتابی نمیشوند.
- دانش آموز تنبل به جبر اتحاد را آموخت.
- غم را به جان خرید، وقتی پولی برای خرید غذا نداشت.
- ای کاش چشم و هم چشمی ها هم از چشم بیفتد.
- آدم برفی برای خودکشی حمام آفتاب گرفت.
- پلک ویرگول نگاه است.
- خط قرمز ماهی ها، لب دریاست.
- قلب،عمری ایستادگی میکند برای نایستادن.
- بعضی با سردرد میسازند، و بعضی دردسر میسازند.
- کاکتوس، کرگدن ترین گل است.
- خوش به حال نابینایان، هیچکدامشان دهن بین نیستند.
- خوش بحال نابینایان (چشمشان) روز نمی بینند.
- چشم ها با زبان بی زبانی حرف میزنند و چیزی از قلم نمی اندازند.
- سنجابی که بلوطی پیداکرده بود، با دمش گردو میشکست.
- برای اینکه شیشه ی عمرم به این زودی ها نشکند با سنگدلان معاشرت نمیکنم.
- مادر بزرگم با کرم (آرایش) چهره شکسته اش را گچ گرفت.
- بی عشق سفره ی دلم بی نمک است.
- هنوز هم مدینه ی فاضله ام “شهر بازی” است.
- آچار فرانسه ساخت چین، دچار بحران هویت شد.
- دلم را سوزاند تا خودش روشن شود.
- روشنم کن، ترجیحا با برق چشمانت.
- کاش سرگرمی ها به جای سرم دلگرمم میکردند (دلم را گرم کنند).
- برای اینکه بهتر به حساب مردم برسد،”حسابدار” شد.
- غوره نشده توقع مویز داشت، جوانی که تکیه بر جای بزرگان میزد.
- حالم “ردیف” میشود، اگر قافیه “تو” باشی.
- برای به آزاد راه رفتن ماشین ها بال در می آورند.
- کله همه ی حباب ها باد دارد.
- شش ها با “آه” کشیدن خستگی در میکنند.
- “ها” بخاری سیار است.
- از ترس اینکه (او را) دور بزنند، به کسی میدان نمیداد.
- اشک، حمام روح است.
- گونه، بستر اشک است.
- عمق کاریکلماتورهایم را با سکوت تو اندازه گیری میکنم.
- سلطان قلبم شیر صفت است.
- به روی نامه هایی که به کشور هند میفرستم ” تمرهندی”میچسبانم.
- زد و خورد پشه یکطرفه است نیش میزند،خون میخورد.
- وقتی مهرت به دلم افتاد، چهره ام شکسته شد.
- نوشته هایم حرف ندارد.
- همه ی شعر ها “من دراوردی “هستند.
- برق چشمانت، مرا خشک کرد.
- تشنه ی محبت “سیرابی” ندارد.
- گیرایی اش پایین نبود، فقط کمی “سخت گیر بود”.
- زالو روی بدن آدم های بانمک میماند، چون نمک گیر میشود.
- مجری گرسنه، حرف های مهمان برنامه را هضم میکرد.
- معتادی که ترک کرده عاشق نان خاش خاشی میشود.
- سجاده، جاده ایست که مقصد آن خداست.
1.5K بازدید
2 دیدگاه
۲ دیدگاه
رضا:
عاااااااالی بود درود.
mohammad ali ghasemi:
احسنت.. بسیار لذت بردیم