سری چهل و دوم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی :
_مردی که کنترل زندگی اش دست زنش افتاده بود، باتری عمرش زود تمام شد.
_در زندگی اش طعم شیرینی را نمی چشد، نمکدان.
_خوابی که از چشمانم پریده بود، روی پلک شخص دیگری نشست.
_چشم امید قبرستان خالی، به بیمارستان است.
_نزدیک عید داغ می شود بازار شایعات.
_خرمگس برای اثبات وجودش، خودش را به در و پنجره می کوبید.
_هنگ از هم پاشید وقتی سرهنگ، سرش را از دست داد.
کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی را در لینک های زیر بخوانید :
سری پانزدهم
ادامه دارد …