در خبرها آمده بود که در آمریکا مردی با گوشی آیفون خود ازدواج کرده! با توجه به این خبر، نمایشنامههای کوتاه زیر قابل تصور است:
*پرده اول: اتاق عقد
عاقد: عروس خانم، آیا وکیلم؟
ـ عروس رفته از اپل استور گل بخره!
عاقد: برای بار دوم میپرسم؛ عروس خانم وکیلم؟
ـ عروس داشت خاموش میشد، رفته خودشو شارژ کنه!
عاقد: برای بار سوم میپرسم؛ وکیلم؟
ـ داماد داره با عروس گیم بازی میکنه. .. لی لی لی لی!
عاقد: مبارکه …
*پرده دوم: در دادگاه خانواده لاس وگاس
آیفون: آقای قاضی از اول هم معلوم بود این مرد هوسبازه، ولی من خانومی کردم و باهاش ساختم تا اونروز که اومدم خونه و اون صحنه رو دیدم …
قاضی: اونروز شما دقیقا چی دیدین خانم آیفون؟ لطفا برای دادگاه توضیح بدین.
آیفون (میزند زیر گریه): وقتی اومدم خونه دیدم همه چی به هم ریخته است و تو خونه من یه شارژر سامسونگ به برقه… تو خیانتکاری مرد؛ گوشی سامسونگ چی داشت که من نداشتم؟ باتری من قویتره… رزولوشن صفحهام هم بالاتره… خاک بر سر بیلیاقتت!
*پرده سوم: زایشگاه
پرستار: آقا مژده… خانومتون فارغ شدن.
مرد (با شادی): حالا بچه چی هست؟
ـ یه آیپده که دست و پا و کله داره!
*پرده چهارم: در خانه
شب است. مرد به آرامی میرود و در را باز میکند. دوستان مرد با کلی خوراکی و بوق و پرچم پشت در هستند.
مرد: همه هستن؟ هر چی لازم بود رو آوردین؟
یکی از دوستان مرد: آره… ولی تو اطمینان داری میشه امشب اینجا مجردی فوتبال رئال و بارسا رو دید؟ زنت رو چی کار میکنی؟
مرد: نترسین بابا… از سر شبی گذاشتمش در حالت پرواز… توپ هم تکونش نمیده. بیاین الان بازی شروع میشه. چرا تخمه کدو گرفتی؟ تخمه آفتابگردون نداشت؟
*پرده پنجم: در مجلس ختم
دوستان مرد با لباس مشکی وارد میشوند.
ـ تسلیت میگم …
ـ غم آخرت باشه رفیق …
مرد: تو شادیهاتون جبران کنم …
ـ راستی نگفتی چی شد که همسرت رو از دست دادی؟
مرد: چه میدونم… حواس ندارم که! یه روز که با هم رفته بودیم خرید؛ دستم پر از کیسه بود. واسه همین گذاشتمش تو جیب عقب شلوارم. بعد خواستم بشینم روی نیمکت پاساژ خستگی در کنم که یهویی ترقی صدا داد و خم شد و شکست!
ـ خدا رحمتش کنه… ولی این دفعه خواستی زن بگیری با نوکیا ۱۱۰۰ ازدواج کن. شاید قیافهاش خوشگل نباشه، ولی زن زندگیه… روزی سه بار میتونی از بالکن پرتش کنی تو حیاط و دوباره سر هم و روشنش کنی… آخ نمیگه جون داداش!
منبع : جام جم