مرگ شاعران…..
گر قرار است شاعران میرند
قبض رحلت به آخرت گیرند
مرگ تا گفتشان صباح الخیر
با یکی خودرو سریع السیر
در رکاب جناب عزرائیل
از اقامت کنند عزم رحیل
ول نگشته هنوز تا یقه شان
خود بخوان در دعای بدرقه شان
گر به دلخواه یا به زور برند
سر سالم همه به گوربرند
کاش این اتفاق ناهنجار
مردن شاعران به فصل بهار
ربّ الارباب اجازه چون می داد
به زمستان سرد می افتاد
در زمستان نداشت گرامکان
لااقل بود انتهای خزان
هر بهاری که شاعرش نبود
جز زمستان مجاورش نبود
شاعرانند مژده بخش بهار
چو پرستو ، چو شاپرک ، چو هزار
هم علی الباطن و علی الظّاهر
نیست زیبا بهار بی شاعر
مرگ شاعر طلب نکرده کسی
جز فرومایه ای و سگ نفسی
شاعر : عباس خوش عمل کاشانی