پارادوکس!
مثل قندانی که تویش قند نیست
بنده خوشحالم ولی لبخند نیست!
با زنم رفتم سفر آنتالیا
منتها آنگونه که گفتند نیست!
آن کسی که دم به دم “دربند” هست
بی گمان در زندگی در بند نیست
نیست راضی فردِ بی پول از جهان
آدم با پول! هم خرسند نیست
هست مثل یک غذای بی نمک
خانه ای که داخلش فرزند نیست
توی رؤیا برج و ویلا می خرم
با همین ها دلخوشم؛ هر چند نیست
نصب شد در سیستمم فیلتر شکن
مقصد من بعد از این “پیوند” نیست
گفتم ای لقمان به من پندی بده
گفت دیگر حسّ و حال پند نیست
شاعر : امیر حسین خوش حال