شعر طنز شب یلدا
باز دوباره شب یلدا شده
در همه جا ولوله بر پاشده
جلوه ی هندونه چه زیبا بود
بین همه میوه چه آقا شده
خوردن آجیل در این شب روا
موسم شیرینی و حلوا شده
در شب یلدا که درازین شب است
دور همی ها به درازا شده
گر همه گوشی به کناری نهند
گفت و شنود همه زیبا شده
یک طرفی گرم لطایف شویم
سوی دگر طرح معما شده
آخر پاییز همین امشب است
شمردن جوجه تقاضا شده
چاشنی صحبتمان شب چره ست
مختلفش تو ی شکم جا شده
فکر بود خوردن و هم ذکر ما
وسعت هر معده چو دریا شده
خوان غذا وقت سحر گستریم
بین دل و دیده چه دعوا شده
دل هوس جوجه، خورش با کباب
دیده پی مرغ و مسما شده
کم بود این معده شود منفجر
پر ز درازی و ز پهنا شده
قدرت حرکت به کسی نیست، نیست
بر رخمان خواب هویدا شده
بی متکا بی تشک و بی پتو
هر که به چرتست و مهیا شده
وای… شب چله ی ما چون گذشت
این شب ما با شکم احیا شده
شاعر : اسماعیل تقوایی
کاریکاتور : الهام خلیلی مهر