menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

جواد مجابی

جواد مجابی در شب طنز سعدی : سعدی طنز را از قلمرو شعر به عرصه نثر آورده است

جواد مجابی نویسنده کتاب «تاریخ طنز در ایران» در «شب طنز سعدی» ضمن اشاره به نگاه سعدی به جهان در قیاس با دیگر شاعران، گفت: سعدی، شاهان بیدادگر را بدِ لازم و فاجعه‌ای اجتناب‌ناپذیر می‌داند.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار مهر، دویست و شصت و هشتمین شب از مجموعه شب‌های مجله بخارا با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و انتشارات گاندی به شب «طنز سعدی» اختصاص داشت که عصر سه شنبه، ۲ آذر در کانون زبان فارسی در تهران برگزار شد.

جواد مجابی، طنزپرداز و نویسنده معاصر، سخنران این نشست بود و نشر ثالث هم کتابی از او آماده انتشار دارد با موضوع «تاریخ طنز در ایران» که نویسنده در بخشی از آن به طنزپردازی سعدی می‌پردازد. مجابی در شب «طنز سعدی» به صورت مفصل در همین باره سخن گفت.

در ابتدای جلسه علی دهباشی مدیرمسئول و سردبیر مجله بخارا که دبیری این نشست‌ها را بر عهده دارد، ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست، از قلم امروزی و مدرن سعدی سخن گفت و سپس بخش‌هایی از فیلم مستند «سعدی کارنو» ساخته عبدالحمید ارجمند به نمایش در آمد.

ارجمند درباره موضوع و ساخت این فیلم مستند گفت: این مستند که ساخت آن نزدیک به دو سال به طول انجامید، مربوط به خانواده ای است که فامیلیِ «سعدی» را برای خود انتخاب کرده‌اند. پدر آنها «لازار کارنو»، معمار نظامی انقلاب فرانسه بود و به خاطر علاقه‌ای که به اشعار سعدی داشت، این وصیت را به فرزندانش کرد که بعد از فوت او نام سعدی در خانواده باقی بماند.

وی با بیان اینکه من سعدی را بیش از هر چیز جدا از حکیم و فیلسوف و طنزپرداز عصر خود، یک متفکر سیاسی دیدم، افزوت: حدس می‌زنم که اروپایی‌ها به این نگاه سیاست مدارانه سعدی به قدرت و درس و اندرزی که به صاحب منصب‌ها ی قدرت می‌دهد – کما اینکه در بخشی از کتابش هم تحت عنوان موضوع باب دوم گلستان، به اخلاق درویشان و پادشاهان بحث خوبی را مطرح می‌کند – باعث جذب خانواده کارنو و رئیس جمهور فرانسه نسبت به آثار او شده است و بعدها کسانِ دیگری در فرانسه در بخش‌های مهمی قرار گرفته‌اند که این نام را تا به امروز با خود یدک کشیده اند.

این مستندساز در ادامه گفت: ایده این کار بیش از هر چیز در چند سفر به فرانسه جهت ساخت مستندی تحت عنوان «جستجوگران پارسه» که در مورد سفرنامه نویسان بود، به ذهنم رسید. اطلاعات مختصری در مورد سعدی کارنو در ایران وجود دارد ولی من با حضور در اروپا و تحقیقات میدانی و مراجعه به کسانی که اطلاعات دست اولی از این خانواده داشتند توانستم مطالبی کافی را در مورد این موضوع به دست بیاورم. مرحوم جواد حدیدی مطالب خیلی کوتاهی در کتاب ارزشمند خود «از سعدی تا آراگون» در مورد این موضوع گفته ولی این فیلم مستند جامع تر است. مستند در مورد سعدی شیرازی نیست بلکه با موضوع اثری است که افکار بلند سعدی بر این خانواده و بر کل فرانسه گذاشته است.

در ادامه جواد مجابی نویسنده و طنزپرداز، سخنان خود را با مقایسه قلم نثر و نظم سعدی با دیگر شاعران، آغاز کرد و گفت: هر شاعر بزرگی تجسم خاصی از مجموع آثار خلق شده‌اش دارد. فردوسی شعر خود را چون قصری عظیم تصور می‌کرده که از او به یادگار خواهد ماند: «پی افکندم از نظم کاخی بلند». حافظ می‌گوید: «شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است» که به خانه عشق و معرفت اشاره ای دارد. سعدی می‌گوید: «بماند سال‌ها این نظم و ترتیب/ ز ما هر ذره خاک افتاده جائی».

وی گفت: سعدی نگاه مدرن به شعر خود دارد. به شعر و نظم و نثر خود به مثابه مجموعه ای تابع نظم و ترتیب نگاه می‌کند که به زبان امروزی می‌توان از آن به ایجاد «یک سیستم ادبی» یاد کرد. نمی‌گوید شعر یا هنر من می‌ماند بلکه می‌گوید این نظم و ترتیبی که ایجاد کرده‌ام، می‌ماند و این حرفی تازه است. دومین نکته اینکه سعدی کسی است که طنز را از قلمرو شعر به عرصه نثر آورده است. از رودکی تا وی، هجو و هزل در شعر مطرح بود و قدح همپای مدح از فنون شاعری شمرده می‌شده و هر شاعری باید در فن هجو توانا باشد که اگر مدح کارساز نبود به هجو بپردازد. اشاره کوتاه به لطیفه‌ها و اهاجی دوران ساسانی و بعد از رودکی و سنائی و عطار و مولوی تا سعدی که گلستان را بر پایه بینش طنز استوار می‌کند.

این طنرپرداز با بیان اینکه طنز بینشی است بر پایه نقد شوخیانه و تردیدبرانگیز از موقعیت بشری و وقایع روزگار، گفت: شوخی مراتب گوناگونی دارد که از لطیفه و استهزاء تا طنز سیاه گسترده است. با این همه سعدی است که با آوردن طنز در نثر راهنمای شاگرد خودش عبید زاکانی می‌شود و زاکانی بارها خود اعتراف می‌کند که شاگرد سعدی است. از دو منظر عبید طنزسرای بزرگی است یکی اینکه از شیوه و بیان سعدی استفاده کرده است و دیگر آنکه از ادبیات عرب برای ساده سخن گفت سود می‌برد. مشکل سعدی این است که وقتی طنز را مطرح می‌کند، طنز او در فصاحت ادبی سعدی مستور می‌ماند و کمتر کسی متوجه وفور طنز آثار سعدی نمی‌شود در حالیکه خود سعدی در مقدمه گلستان تصریح می‌کند که: «غالب گفته سعدی طرب انگیز است و طیبت آمیز و بر رأی منیر صاحبدلان که روی سخن در ایشان است پوشیده نماند که … داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت بر آمیخته تا طبع ملول نشود و از فایده محروم نماند.»

مجابی ادامه داد: در واقع طنز یک بینش است، ابررسانه‌ای است که در هر رسانه ادبی و هنری هست و جزء آن نیست. ما سینمای طنز، نمایش و نقاشی و معماری طنز آمیز داریم. طنز بینشی است بر پایه نقد دائم شوخیانه و تردید بر انگیز از موقعیت بشری و وقایع روزگار. بیان روزگار سعدی به روایت خودش شوخ چشمانه و رندانه است و حاوی نوعی طنز عالی. در «مجلس پنجم» وضعیت شیراز عهد مغول و اتابکان فارس و بیشتر روزگار ایرانیان آن عهد را از زبان پروردگارش نقل می‌کند که از مکافات نقد صریح در امان بماند. توصیفی که هنوز برای ما تازگی دارد. زرنگی او که بتواند تند ترین مسائل را مطرح کند این است که آن را از قول پروردگارش می‌گوید نه قول خودش.

وی در ادامه به بخش‌های مختلف گلستان و نمونه‌های نقد طنزآمیز سعدی پرداخت و گفت: این گفته سعدی، قبل‌تر از دکارت است که می‌گوید: «میان مردم عقل از هر چیز بهتر تقسیم شده است. بهره خود را از آن، چنان تمام می‌دانند که مردمانی که در هر چیز بسیار دیر پسندند از عقل بیش از آنچه که دارند آرزو نمی‌کنند. در واقع هم سعدی و هم دکارت به وفورِ بی عقلی در جامعه اشاره دارند.»

به گفته این نویسنده، سعدی جهان خود را غیرانسانی و تهی از شفقت و عدالت و زیبایی می‌بیند و می‌کوشد با نوشته‌هایش عدالت زیبایی و نکوکاری و صلح را به این دوزخ همه جا گستر بازآرد. نه مثل ناصر خسرو خود را حجت زمانه و راهنما می‌شمرد نه مثل صوفیان ازرق پوش خود را به هپروت شخصی و شطح و طامات رایج می‌اندازد بلکه به قلب واقعیت زمانه نگاه می‌کند، برداشت زمینی و تجربی که از دانش و تأملات و سفرها و بیشتر از نبوغ او در خوب دیدن و درست فهمیدن یک عقل گرای کم تعصب مایه گرفته او را به پیشنهادهای انسان دوستانه‌ای وا می‌دارد. به نکوهش شاهان بیدادگر می‌پردازد که آنها را بدِ لازم و فاجعه‌ای اجتناب ناپذیر می‌داند و خواب این ظالمان را موهبتی برای خلق می‌شمارد که مرگشان نعمتی عظیم است. آنان که سنگ را بسته و سگ را گشاده‌اند. مردمان چنان پریشان و مشوش خاطر شده‌اند که غالباً خود را گناه ناکرده مستحق کیفر می‌پندارند و هر چه فرمانروا می‌گوید ولو خلاف عقل، گوسفندوار تمکین می‌کنند.

جواد مجابی با ذکر نمونه‌های دیگر از گلستان یادآور شد: سعدی «گاوان و خران باربردار» را از «مردم آزاران» بهتر می‌شمرد و می‌داند که ظلم امری مسری است. در دنیای جانوری شده، آکل و مأکول سرنوشتی یک سان دارند. اما این لقمه‌های گنده ناف خورنده را می‌درد. سگ برای فرو بردن استخوان درشت به زیر دمش نگاه می‌کند اما وزیر و وکیل و قاضی و شحنه این شعور را ندارند. همچنین لحن سعدی خشمناک و انتقامجو نیست، جفا را با دشنام پاسخ نمی‌دهد.

وی افزوود: نوعی دیگر شوخی توسط ندیمان اهل ادب نقل شده که سعدی نیز به این نوع داستان‌ها توجه دارد که کسی که مورد غضب پادشاه قرار گرفته و او به عبارتی عذری خواسته و شاه او را بخشیده است. سعدی این داستان‌ها را طوری تعریف می‌کند که اولاً نشان می‌دهد آن دیوانه خوانخوار صاحب مال و جان ناموس مردم است و هر چه دلش می‌خواهد می‌کند. بعد با شعر و عبارتی که آن بیگناه زیر تیغ جلاد می‌گوید: دریای غضب شاه، جلاد فرو می‌نشیند او را می‌بخشد؛ یعنی مستبد اهل ذوق هست و متوجه کنایات ادبی می‌شود و کلاً اهل بخیه است. خود این تصویر (فرمانروای کوردل و به نظر اطرافیان صاحب دل) نوعی طنز ساختاری را مطرح می‌کند که سعدی بر آن آگاه است. در همان داستان اشاره ای نمی‌کند اما در مجموع آثار بدین تضاد رفتاری می‌خندد که شاه عادل در روز چند هزار مزدکی را می‌کشد اما شب با زنجیر عدلش خر گری را از بی علفی می‌رهاند.

مجابی ادامه داد: اما در مورد ریاکاران، سعدی همچون سنایی مشت این متظاهران را باز کرده و رسوای خاص و عامشان می‌کند. سعدی از ناقصان- بیشتر آنان که نقایص روحی دارند – خوشش نمی‌آید. اگرچه کراهت خود را از نقص جسمانی نیز پنهان نمی‌کند از زشت‌رویی، بدصدایی، بدبوئی و حتی پیری همان قدر بدش می‌آید که از زشتخوئی و بلاهت، صدای خوب مطرب و روی خوب شاهد و بوی خوش شیرین دهنان را می‌ستاید و شاهد ریشدار را نکوهش می‌کند. با ستایشی که سعدی در همه عمر در غزلیاتش از معشوقان زیبا و شاهدان سبز خط دارد از زوال زیبایی دچار اندوهی شگرف می‌شود و فقدان زیبایی او را افسرده می‌کند. زشتی ظاهری مراد نیست بلکه مقصود زشت کرداری است.

این نویسنده پیشکسوت در ادامه سخنان خود با تاکید بر این نکته که «سعدی از پیری نیز ترسان و شکوه کنان است و آن ر ا بلایی می‌شمرد، در همین حال، هشدار می‌دهد پیران مقتضای سن خود را بشناسند و هوس جوانی نکنند»، پایان بخش سخنان خود را به نقد سعدی بر درویشان و توانگران و بخیلان اختصاص داد و تصریح کرد: سعدی به درویشان همانگونه می‌تازد که به توانگران و عیب هر دو را بر می‌شمارد. در مورد بخیلان که در واقع بخل همیشه موضوع جالب طنز اندیشان بوده است و شاید تندترین شوخی‌های شاعر در این زمینه باشد. خاصه آن داستان که پدری توانگر در آرزوی شادکامی و سلامت فرزند است و فرزند، به امید ضبط میراث پدر در پی چاره‌ای برای زودتر مردن او حتی از طریق نذر و نیاز است. این طنز سیاه غلبه حرص آدمی را به قوت نشان می‌دهد تا جایی که میراث خوار مرگ خویشاوند را آسان و گوارا می‌یابد.

در پایان این مجلس، مدیرمسئول مجله بخارا از ابوالحسن صدیقی، خالق تصویر خیالی سعدی و استفاده جواد آتشباری از این پرتره برای طراحی پوستر شب طنز این شاعر ایرانی، یاد کرد.
کمال صادقی

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر