سری پنجاه و نهم از سیبیل نوشت ها_مجموعه هفدهم
کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی
_برای کشیدن نقشه ی قتل، به نقشه کش مراجعه کرد ساده لوح.
_اعداد تصادفی را به بیمارستان منتقل کرد، تازه معلم ریاضی.
_سر از نا کجا آباد در آورد، آدم سبک سر.
_به فرش هزار شانه حسودی می کند، شانه به سر.
_به پوچی رسیدم، در بازی گل یا پوچ.
_نقشه ی راه های رسیدن به خدا را در وزارت راه می جست، ساده لوح.
_چنگال عدالت در سفره ی قاضی فاسد پیدا نمی شود.
_زیر دست بود با دست بوسی، بالا دست شد.
_هنگام عصبانیت، مخ کفتر باز سوت بلبلی می زند.
_دست آدم بیکار را در زندان ها بند کرد، پلیس مهربان.